وقتي دلتنگم، جهان، زنداني ميشود...
وفتي دلتنگم، اتاقم، قفسي ميشود...
وقتي دلتنگم، شنيدن صدايت، شوق پرواز را در بالهايي بيرمق بيدار ميكند؛
چه تقلاي اميدواركندهاي....
همواره، بيش از آنكهعشق ميورزم،دلتنگ ميشوم....
سراغت را ميگيرم مهربان...
اگر آنها که همدم دلتنگی هایمان هستند، نبودند، جهان چقدر وحشتناک میشد...
پاسخ دادنحذف