نامه ها و نوشته ها

روز قلم ، شب تولد !

نه ساعتی بر دیوار استو
نه زمانی .

سایه یی نمی جنبد از سپیده دمان تا شامگاه
بر کف سلول

نه نوری هست
نه حتا ظلماتی -
بیرون در
دیگر دری نیست .



بعد از 32 ماه وبلاگ ننوشتن امروز اومدم تو روزی که می گن روز قلم هست قلم به دست بگیرم و بنویسم و بگم که حالم خوش است چون مادرم صورتش شاداب شده ناله نمی کنه و زجه نمی زنه و تیک عصبی چشمش هم بهتر شده ، برادرم درداش کمتر شده داره میخنده ، پدرم دیگه عصبی و ناراحت نیست کمرش صاف و محکم نگه داشته سرشم بالا میگره ، خواهرهام بجای اینکه گریه کنن دارن می خندن و منو بغل می کنن و می بوسن . دیگه خواهرزاده کوچیکم رو پشت میله نمی بینم و اون به خواسته اش که بغل کردن دایش هست رسیده . دوستام همه خوشحال هستن و من در مقابل محبت و لطفشون هیچ حرفی برا گفتن ندارم . هنوز نمی دونم چرا غریبه ها منو می بینن بغلم می کنن و یا شاد می شن یا گریه می کنن ! هنوز با این مسائل درگیرم نمیدونم باید بخندم یا گریه کنم ؟ شاد باشم یا ناراحت باشم ؟ دیگه گریه ها و صدای بغض آلود دوستانم رو نمیشونم هر کدومشون شادن ! چی شده که این اتفاق افتاده ؟ تو دو روز چه معجزه ای بجز معجزه آزادی می تونه این همه رو دگرگون کنه ! نمی دونم الان که بیرون هستم و خجالت زده بچه های بیماری که ... باید بگم درد دارم ؟ با این همه درد و بدبختی و فاصله باید بگم دلم می خواد زندگی کنم یا زندگی ها بسازم ؟ نمی دونم ، واقعا نمیدونم ! شاید بخاطر اینه که هنوز نتونستم باور کنم چه اتفاقی افتاده و عمق فاجعه چقدر هست ! با همه اینا اما تو باور نکن !
پی نوشت : غافلگیر شدم چون ساعت یک شب برام جشن تولد گرفتن ، خوشحال شدم چون عارف درویش هم آزاد شد ، شوق داشتم چون کادوی که قرار بود برا تولدم بدن کتاب شعر احمد شاملو بود !

منابع : شعر از لنگستون هیوز ترجمه احمد شاملو

۷۶ نظر:

  1. عاشقانه هایم سراغت را میگرفتند

    950 روز..

    و حالا تو امده ای ... به مرخصی

    هرچند کوتاه...هرچند برای دو هفته ... با هزینه ی گزاف یک میلیاردی...

    ولی آمدی...

    هرچند شاید به دیدار ختم نشود...

    ولی انتظار ، نفسی تازه میکند

    و خدا هم کمی سرش خلوت میشود از این همه ناشکری ها و گله مندی هایم...

    این آمدنت مبارکم باد

    پاسخ دادنحذف
  2. ما همه خوبیم چون تورو داریم...هضم کن...تو که خودت عشق و میشناسی سعی کن هضم کنی دلتنگی ادمای دور و برتو..خیلی ها دلشون برات تنگ شده بود.تولدت مبارک...کادوی من هنوز مونده.

    پاسخ دادنحذف
  3. اين ماييم كه حرفي براي گفتن نداريم.

    پاسخ دادنحذف
  4. خیلی خوشحالم. آزادی یکی از بهترینهای زندگیست

    پاسخ دادنحذف
  5. غافلگیرمون کردی مرد . ببین چه بلایی سرمون آوردن که بعد 950 روز از یه مرخصی 2 هفته ای اینقدر خوشحال میشیم که انگار برای همیشه آزاد شدی

    پاسخ دادنحذف
  6. بمان اینطرف میله ها

    پاسخ دادنحذف
  7. حسین جان خیلی خوشحال شدم رفیق جان

    پاسخ دادنحذف
  8. به امید آزادی همیشگی شما و تمام زندانیان هم بند و هم گام شما...

    پاسخ دادنحذف
  9. خوشا به سعادتت مرد

    پاسخ دادنحذف
  10. حسین آقا فقط تو را خدا ما مردم را ببخش ما نتونستیم پای عهدمان با شما بمانیم . وای بر ما وای بر ما وای برما. بمان برای ایران فردا.

    پاسخ دادنحذف
  11. فقط خواهش میکنم به خاطر دل شکسته پدر و مادرت هم که شده حسابی به سلامتی خودت برس. خواهش می کنم از مرگ دوری کن.

    پاسخ دادنحذف
  12. حسین نازنین،
    بسیار شاد شدم از آزادی‌ات و نمی‌دانی این روزها چقدر چشم‌انتظار آزادی‌ات بودم. خودت می‌دانی چقدر برای‌ام عزیز هستی. (شبح)

    پاسخ دادنحذف
  13. حسین نازنین،
    بسیار شاد شدم از آزادی‌ات و نمی‌دانی این روزها چقدر چشم‌انتظار آزادی‌ات بودم. خودت می‌دانی چقدر برای‌ام عزیز هستی. (شبح)

    پاسخ دادنحذف
  14. همین است قصه ی بودن رفیق.. همین است که تو باشی، مادرت باشد، پدرت باشد، خنده باشد، زندگی باشد.. بعد از روزهای زیادی، اینجا باشد.. زندگی باشد..


    یک روز ِ خوب، نا گزیر می آید.. از همان روزها که آزادی توی خبرها نیست.. آزادی، بین ِ دستان ِ همه ی ماست.. بین ِ همه ی پسرها و مادرانشان، دختران و پدرانشان..

    خوب باش رفیق.. و برای دردهای همه ی آنهایی که بوی عطر ِ مادرشان، هر شب، لالایی ِ تاریکی شبشان است، دعا کن..

    پاسخ دادنحذف
  15. دیشب نوشتت را خوندم. الان دوباره خوندم. خیلی خوشحالم که دوباره نوشتی و خبرهای خوب دادی. به این امید که بتونی همیشه با خانواده بخندی. خ

    پاسخ دادنحذف
  16. بابک خرمدین عزیز ، خوشحالم که هستی و برایت آرزوی بهروزی دارم.به امید آزادی همه دربندان به جرم آزاد اندیشی..برایت مطلب نوشته بودم..دوست دارم که خودت نیز آن را ببینی :

    http://h-naderifar.blogspot.com/2012/05/blog-post_26.html

    پاسخ دادنحذف
  17. خوش اومدی...
    تمام این 32 ماه این ما بودیم که زندانی بودیم نه تو.

    همه شادیم برای آزادیت حسین جان..

    پاسخ دادنحذف
  18. حسین جان خیلی‌ کار خوبی‌ کردی که دوباره نوشتی‌، از شادی و سلامتی‌ آات گفتی‌. خوشحالمون کردی عزیز، دلمون خیلی‌ برات تنگ شده بود. به خانواده خوبت خیلی‌ سلام برسون.

    خیلی‌ دوستت داریم حسین، مواظب خودت باش

    پاسخ دادنحذف
  19. خوش اومدی
    وبلاگستان بابک خرمدین مان را کم داشت

    پاسخ دادنحذف
  20. به امید آزادی بشریت از دست بشریت !!
    آزادی گوارای وجودت.

    پاسخ دادنحذف
  21. hoseine aziz, chi begam, sharmandatam

    پاسخ دادنحذف
  22. تحسینت می کنیم و شرمنده اتان هستیم

    پاسخ دادنحذف
  23. هنوزم اون کتابچه کوچیگی که عکس گوسفند داشت و اون کتابچه ای که بوی خوبی از توش میاومد رو که دوست داشتی بهت بدم ولی ... واسم تو زندان فرستاده بود رو نگه داشتم. کاشکی بهت میدادمشون

    حسین من رو یادت اومد. رفیق فابریک حسن و کسی که شام خداحافظی جوجه کباب با حسن بهت دادیم تو کتابخونه .یادت اومد !

    خیلی دلم برات تنگ شده کی مرخصی رفتی

    پاسخ دادنحذف
  24. به قول شاهین نجفی که توی آهنگش اسمت رو میاره و میگه مرد بابک خردمیدن بود که تو حبس هست !

    پاسخ دادنحذف
  25. خيلى خوشحالم كه حالتون بهتره ، خانواده ى عزيزت شادن ، من صداى پدر بزرگوارتو از راديو ميشنيدم وقتى كه شما تو زندان وضع جسمى بدى داشتين
    خيلى خوشحالم ، به اميد اينكه آزاديتون هميشگى باشه

    پاسخ دادنحذف
  26. حسین جان داستات رو از اینجا... از این راه دور ... میبوسم

    پاسخ دادنحذف
  27. خیلی خوشحالم.به امید آزادی همیشگی شما

    پاسخ دادنحذف
  28. همیشه سلامت باشی...

    پاسخ دادنحذف
  29. سلام حسین جان ، نمیدونم من رو یادت میاد یا نه ، از زمان یاهو 360 میشناسمت ، چندین بار برام وی پی ان فرستادی و چند بار سر بازجویی هام راهنماییم کردی . هیچ وقت جمله هات و صحبت هات یادم نمیره . تا وقتیکه متوجه شدم پیجت توی فیس بوک فعال نیست . خیلی نگران شدم جند ماه دنبالت بودم تا اول اسم واقعیت رو بفمم تا پتکین آذرمهر بهم گفت که دستگیر شدی و از اون روز همیشه پیگیر آزادیت بودم و چند بار از پتکین خواستم همه جا صر و صدا کنه و اونم این کار رو به نحو احسنت انجام داد . همه دوستت دار و بهت افتخار میکنیم . هیچ کس به اندازه تو محبوب نبوده و نخواهد بود حداقل من که میشناختمت واقعا تنها کسی که نگرانش بودم تو بودی . اینا رو هم میگم فقط چون تو گلوم مونده بود باهات حرف بزنم . روزی که خبر آزادیت رو شنیدیم از خوشحالی گریه مون گرفت ( اینو واقعا میگم ) امیدوارم همیشه سلامت باشی و زودتر برای همیشه آزاد بشی . از صمیم قلب برای تو و خونواده ات ارزوی آرامش و سلامتی دارم . خوشحالیم که خوواده ات هم الان شاد هستن از حضور تو در کنار خودشون.

    پاسخ دادنحذف
  30. درود بر بابک خرمدین زمان ما..به امید روزهای بهتـــــــر - پتـــــــــــــکین

    پاسخ دادنحذف
  31. خوشحالیم بیرون میبینیمت..ایران به داشتن همچین فرزندهایی افتخار میکنه...سرفراز باشی

    پاسخ دادنحذف
  32. قدم برچشمها گذاشتی و
    گریه ها برای اینه که درد داریم و همدرد می بینیم
    خوشحالیم حتی برای این دوهفته
    تمام روزهای بیماریتون اینجا دستهای زیادی به دعا بلند بود و دلهای زیادی نگران .درسته میله و دیوار از دوستان دورتون کرده بود اما دوستهاتون تکثیر شدن
    مبارکتون باشه ایستادگی
    برخونواده اتان فرزندی برادری حق طلب
    پیروز باشی و سلامت به امید آزادی همه زندانیا برای همیشه

    پاسخ دادنحذف
  33. یاشاسین

    دستت را از دور میفشارم ...

    پاسخ دادنحذف
  34. امید(از نسل یوخته)۳:۵۳ ب.ظ., تیر ۱۶, ۱۳۹۱

    حسین عزیز خوشحالم که آرادی و امیدوار به اینکه روزی خواهد آمد که زندان برایت خاطره ای شده هرچند پر هزینه
    می دانم که درد ها را در خود میریزی تا خوشحالان از دیدارت درد تو را بر خوشحالیشان غالب نبینند
    بابک خرمدین ایران در بند 350 تو را در آغوش کشیدم و می دانم که دوباره تو را از نزدیک می بینم اما این دفعه نه در زندان بلکه در ایرانی آزاد

    پاسخ دادنحذف
  35. رویم سیاهی میکند در برابر رویت..
    رو سفیدمان کردی...

    پاسخ دادنحذف
  36. حسین عزیز، برایت غریبه‌ای بیش نیستم و متقابلاً من نیز تو را شخصاً نمی‌شناسم، احتمالا حال غریبی است وقتی‌ که اینهمه انسانهای بیگانه به تو ابراز ارادت میکنند... اما فکر کنم که این را بدانی‌ که تو یکی‌ از فرزندان این سرزمین هستی‌ و آرزوهایت و خواستهایت وجه مشترکمان باشد. خواستم که بدانی که از روزی که آزادیت سلب شد، حیران از جرم ناکرده ات پیگیر احوالت بوده ایم. در دل ما جا داری، مادر و پدر عزیز و جفا دیده ات در دل ما جا دارند. از هر لحظه آزادیت نهایت بهره را ببر، زندگی‌ کن که شور زندگی‌، مرگ تاریکی‌ است. دوستت داریم.



    ویدا

    پاسخ دادنحذف
  37. تو اومدی که بمونی برای همیشه ...چه زندان باشی و چه بیرون زندان

    پاسخ دادنحذف
  38. حسین جان سلامت و شاد باشی مبارز
    بهت تبریک میگم ،از این جهت که رو سپیدمون کردی
    همه ی تعهداتی هم که دادی فدای یک قطره اشک مادرت
    بنویس،بنویس که واژه ها انتظاری بی پایان برای چکیدن از دستانت کشیده اند
    بنویس تا ....................آزادی راستین

    پاسخ دادنحذف
  39. آزادی مبارک حسین جان

    پاسخ دادنحذف
  40. بادرودی گرم
    جناب ملکی بسیار خرسندم که بار دیگر قلم به دست گرفتی و ازادیت رابه زیبا ترین نوع ممکن نقاشی کردی

    ماهمه خرسندیم وامید واریم همه کسانی که بخاطر فعالیت های مدنی درزندان هستند آزاد شوند
    یادش بخیر رفتم به روزهای دور پنلاگ وتلاش های دوستان خوبی چون شما

    پاسخ دادنحذف
  41. عار ناید شیر را از سلسله

    پاسخ دادنحذف
  42. دلتنگ تو هستم

    از آن شبی که تو رفتی آنهم بدانصورت عزیز من

    اشکهای چشمانم هنوز جاریست

    مرتب به خود میگویم تو یک روز برمیگردی

    در راهی که تو از آن رفتی امیدوار نشسته ام

    پاسخ دادنحذف
  43. حسین عزیزم!
    بابک خرمدین من! سلام
    چقدر خوشحالم از آزادی ات.
    همیشه به یادت بودم و هستم. به یاد خوبیهات زلالی هات.

    دوستدار تو
    مینو

    پاسخ دادنحذف
  44. درود بر تو حسین جان، به امید سلامتی کامل برای شما و به امید آزادی همه زندانی های عقیدتی و سیاسی. زنده باد آزادی.

    پاسخ دادنحذف
  45. حسین جان اگر امروز همه شادند که تو ازاد شدی برای این است که مقاومت کردی و ما از تو باز همین انتظار را داریم که مقاومت کنی .از طرف محمود سروش

    پاسخ دادنحذف
  46. حسين جان، چه در زندان و چه بيرون زندان يك آزاد مردي.آزاديت مبارك

    آن زمان كه بنهادم سر به پاي آزادي
    دست خود ز جان شستم از براي آزادي

    تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
    مي دوم به پاي سر در قفاي آزادي

    پاسخ دادنحذف
  47. ساغول آزادلیغی آلدین بو بابکین درسیدی هامیا یاخجی کی بابکین دوغوم گون ارینده آزاداولوبسان. ساغ یاشا آزاد یاشا

    پاسخ دادنحذف
  48. قیزیلدان اولسا قفسیم آزادلیغا وار هوسیم. بی آزادلیغا نمنه دی؟ انشا ا... سنی همیشه آزاد گورک

    پاسخ دادنحذف
  49. حسین جان فقط می تونم بگم خیلی دوست دارم و از راه دور دست تو و همه زندانیان سیاسی رو می بوسم
    راستی نظرت راجب ما مردم فراموش کار چیه؟

    پاسخ دادنحذف
  50. درود بر آزادی و آزادگی ات حسین عزیز

    پاسخ دادنحذف
  51. nazaninam , maro bebakhsh age ghadreto nemidonim to poshte mileha va ma ghame nan, baradaram halalemoon kon

    پاسخ دادنحذف
  52. شادمان, شادزی
    چه بگویم.سکوت اتاق را فراگرفته.وزخمه این تار بس زخم میزند, چند برابر میکند سکوت را این نوا.

    پاسخ دادنحذف
  53. هزار بار نوشتم و پاک کردم. از خجالت نمی‌تونم چیزی برات بنویسم

    پاسخ دادنحذف
  54. من ار راه دور حیبی دورابن را مینویسم در استانه هفتادسالگی هستم برایت خیلی دعا کردم واخبار شماها را دنبال میکنم دستت را میبوسم گریه امانم نمیدهد امیدوارم موفقشویم من مادر هسنم ودرد مادر وپدرت را درک میکنم وبی چه وثیقه سنگینی موفق باشید

    پاسخ دادنحذف
  55. در برابر استواری و بزرگی تو جز حقارت و شرم ندارم ...
    چه بگویم؟

    پاسخ دادنحذف
  56. حسین جان! به راستی شرمنده ی تو و همه ی عزیزان آن عزتکدهایم

    پاسخ دادنحذف
  57. ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺷﺮﻓﺖ ﺣﺴﻴﻦ ﺟﺎﻥ. ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﺁﺯاﺩﻱ و ﺁﺑﺎﺩاﻧﻲ اﻳﺮاﻥ ﻣﻴﺠﻨﮕﺪ.

    پاسخ دادنحذف
  58. تو میفهمی خوشحال بودن یعنی چی حسین... تو میفهمی... خوشحالیم. خیلی.

    پاسخ دادنحذف
  59. اشک رازی ست،
    لبخند رازی ست،
    عشق رازی ست،
    اشک آن شب لبخند عشقم بود...
    خوش برگشتی آزادمرد
    و
    زادروزت، خجسته باد!

    پاسخ دادنحذف
  60. استواری و پایداریت روشنای امید را در دل ما فروزان نگاه می دارد.
    آزادی میهن را با همدیگر و با اشک و لبخند جشن خواهیم گرفت

    پاسخ دادنحذف
  61. درود بر تو ای دوست ندیده ، زنده باد دلاوری ها یت، تا ایران فرزندان متل تو دارد هیچ آسیبی نمبیند .هر که میخواهد به این مردم آسیب برساند به خودش بیشتر آسیب میرساند.
    به امید آزادی تو و ایران عزیز.

    پاسخ دادنحذف
  62. سلام

    خدا حفظت کنه. انشاالله همیشه سالم و شاد و سربلند و آزاد باشید.

    پاسخ دادنحذف
  63. حسين گرامي از آزادي موقت ات خوشحال هستم و اميدوارم تندرستي را دوباره بدست بياوري. پاينده ايران زنده باد آزادي

    پاسخ دادنحذف
  64. درود بر تو
    درود بر آزادی
    درود بر ایران

    پاسخ دادنحذف
  65. وقتی انسانهایی مثل شما را میبینم از خودم شرمنده میشم... جرات هیچ کاری ندارم و برای رسیدن به اهداف شخصیم، بازیگر خوبی شدم.
    همیشــــه خوش و سلامت باشید

    پاسخ دادنحذف

با درود،
از اینکه نظر خود را با من در میان می‌گذارید سپاس‌گزارم.
با مهر
حسین