نامه ها و نوشته ها
▼
ابران من
ایران من
بزرگتر از دنیای توست
ای نارفیق
رویای من
بیگانه با دنیای توست
ای نارفیق
هرگز فراموشم نشد
فریاد آن خونین سحر
باید چشم چوشم ، بیا
این ما و مرز پر گهر
دلتنگ بارانیم و
می باریم و دریا می شویم
سرشار از ایرانیم و
می مانیم و فردا می شویم
می مانیم
دلبسته ایرانیم
بارانیم
دریاییم
فرداییم
شعر از مسعود پدرام
درود بر ایراندوستان، ما که تو تاریخ هم خیری از هیچ کس بجز وطن پرستان ندیدیم، فقط دست وطن پرستان بود که از تهران تا آبادان رشد رفاه و توسعه داشتیم
پاسخ دادنحذف