همه خستهایم، اما باید شجاعت، دلیری و آگاهی نیکا و توماج را گسترش دهیم.
اینروزها، حال ایران بیش از پیش، خوش نیست. در واقع حال ما، مردم ایران، مدتهاست ناخوش و بد است.
از وضعیت موجود، از گزارشی که در مورد نیکا منتشر شد، از اینکه توماج را برای حرف زدن و بیان حقیقت، محکوم کردهاند. از اینکه رضا رسایی، عباس دریس مجاهد کورکور و افراد زیادی، زیر حکم اعدام هستند، بهخاطر وضعیت بچههای اکباتان و معترضان دیگر. از اینکه شاهد افزایش خودکشیهای گروههای مختلف و سرمایه های انسانی کشور بصورتروزانه هستیم؛ از پزشکان تا شهروندان تحت فشارهای مختلف زندگی روزمره و....
همه اینها باعث شده مردم خشمگین و جامعه در آستانه انفجار باشد.
فقر، فساد، رانت دزدی خفت گیری و.... فراگیر شده و اکثریت مردم، توان تامین مایحتاج اولیه زندگی را ندارند. و در چنین شرایطی فرماندهان انتظامی با دو کیلو نشان افتخار بر دوش و سینهشان، زنان ایران را خاکریز دشمن معرفی میکنند، آنها را عامل بیگانه مینامند و از فتح سنگرهای دشمن با این رفتارهای خشن و غیرانسانی در خیابانها، سخن میگويند.
حق شهروندی و حقوق اولیهی انسانی و آزادی زنان ایران، خاک ریز هیچ حکومتی و سردار نظامی نیست که بخاطرش حاضر هستند اینگونه با زنان بجنگند!
در جایی و زمانی هستیم که دادخواه هان و خانوادههای کشته شدگان را علنا آزار میدهند، تهدید و بازداشت میکنند که چرا دنبال قاتل عزیزانتان هستید! حکمهایی بر اساس اعترافهای افرادی که تحت اجبار و شکنجه هستند (شخصا در بازداشتگاه ها شاهد شکنجهها بودهام)، صادر می کنند، هرصدای دیگری را خاموش و ساکت میکنند و از این طریق پیش میروند.
اگر درگیر بازداشت یکی از اعضای خانواده با آشنایان و اطرافیان خود شدیم، قطعا باید اطلاع رسانی کنیم و حرف بزنیم، در غیر اینصورت با خواست دستگاه امنیتی همراه شدهایم. از طرفی نهایتا منجر به آسیب به خود و دیگرانی که تصور میکنند این روند کارساز است خواهیم شد، حتی آزار و اذیت هایی که دیدیم را لازم است عمومی بنویسیم و تاثیر این کار را دستکم نگیریم.
هر شخصی که ما را مورد اذیت و آزار قرار داد در مقابلش بایستیم حتی اگر با لباس شخصی باشند و رفتاری را با او داشته باشیم که با اوباش، خفتگیرها و دزدها داریم! چراکه جواب عناصر فراقانونی، منطقی و قانونی نیست. در هر پوششی که هستند.
مردم داخل کشور بهدليل انواع بلاهایی که هر روز بر سرشان میآید و تحمل وضعيت سخت و فشارهای روزافزون که در آن هستند، پژمرده و افسرده شدهاند، حال هیچکس خوب نیست، و نمای کف جامعه آنچه در فضای مجازی شاهدیم، نیست چه بسا از واقعیت بسیار دور است.
جامعه هر روز تقلا میکند برای اینکه از منجلابی که حاکمیت به اسم زندگی برایش درست کرده، خود را از هر راهی نجات بدهد و نجات خواهد داد، هر چند که پروسهای سخت است.
یادمان نرود که اگر ناامید شدیم یا حس تنهایی و شکست کردیم به این فکر کنیم که نوجوان ایران، نیکا، تا آخرین نفس و آخرین لحظه جنگید و تسلیم نشد. ما هم مانند نیکا نباید تسلیم شویم و باید تا آخرین توان برای حق زتدگی بجنگیم و تلاش کنیم.
این کشور برای ماست، برای همه مردم ایران است و یقین دارم روزی عاقبت ایران را از اشغالگران ضدبشر حاکم، پس میگیریم. نسل جدید ایران ما، کشوری خواهند ساخت که فقر و بیعدالتی در آن حاکم نباشد و کسی برای حرف زدن به اعدام محکوم نشود و دختربچهها، برای خواستن حق بدیهی، کشته نشوند.
آگاهی شجاعت و جسارت نیکا و نیکاها را گسترش خواهيم داد....
ما سکوت نمیکنیم و این ظالمان حاکم، میتوانند به شیوه همیشگی خود، همه ما را به خاطر کمترین حرف و اعتراض، بازداشت حتی محکوم به اعدام کنند اما نمیتوانند وادار به سکوت کنند.
ما با همه این سختیها، در ایران کنار هم هستیم و میایستیم و مدافع یکدیگر و صدای یکدیگر خواهیم بود.
به امید روزهای روشن برای ایران و ملت ایران و برای زن، زندگی، آزادی...
«نجات ایران و ملتش باید تنها اولویت هر جمع سیاسی باشد.»
شرایط درهمریخته حاکم بر اپوزیسیون حاصل عدم تشخیص اولویتهای سیاسی، رفتارهای نسنجیده و نابالغی در گفتوگو است. در وضعیت فعلی مردم خسته از ماهها هیاهو برای شکلگیری جبههای واحد همچنان در هر فرصتی به اعتراض ادامه دادهاند. ضروری است تا نیروی سیاسی نجابت ملت ایران را به پای ناآگاهی نگذارد. اعتبارها و فرصتها ازلی و ابدی نیستند و در صورتی که ضرورتها درک نشوند، مردم از همه نیروهای موجود عبور خواهند کرد. با سنجش اضطرارها، ارائهی برنامه و پاسخهای هوشیارانه، با اتحاد و همبستگی کنار هم باید قرار گیریم تا برای آینده ایران و کم کردن هزینه تغییر قدمهای محکمی برداریم.
عدم درک شرایط پرتلاطم و بحرانیِ حاکم بر کشور و اضطرار زمانیِ مردم جهت برونرفت از وضع موجود، از دیگر مشکلات عمدهی اپوزیسیون ایران است. ضروری است دل در گرو ایران داشته باشیم و اصولی چون تمامیت ارضی، دموکراسی، التزام قانون اساسی آینده به مبانی حقوق بشر، جدایی دین از سیاست، برگزاری انتخابات آزاد، تشکیل دستگاه قضایی مستقل، ارتباط صلحآمیز با جامعه بینالمللی بر اساس منافع ملی را محور همکاری و اتحاد قرار دهیم.
برخی از فعالین سیاسی بهجای ارائهی برنامه یا حداقل همراهی با برنامههای سیاسی موجود، یکسره در حال تخریب سایرین هستند و ستیز با دیگران و ایجاد چالش و حاشیه بین همدیگر را اساس فعالیت خود قرار دادهاند؛ رفتارهایی از این دست که دستاوردی جز تفرقه ندارد، به حکومت کمک می کند تا در فضای فعلی حاکم وجههی بینالمللی خود را بازیابی و ترمیم نماید. تا ذیل آن کنترل وضعیت اسفناک فعلی را بیش از پیش در دست بگیرد.
آنها که در شرایط کنونی اولویتهای شخصی را بر ایران و نجات ایران ترجیح میدهند، بهجای حل مسئله آن را پیچیدهتر میکنند. امیدوارم که چهرههای شاخص اپوزیسیون در همبستگی در کنار هم راه تماس مستقیم با مردم را باز بگذارند و صرفاً به صداهای بلند اطرافشان گوش فرا ندهند تا بتوانند در ادامه مسیر ضمن شفافسازی ابهامات و پاسخگویی به مردم، موانع و مشکلات را جهت ایجاد اجماع واحد و ملی برطرف کنند. در شرایط کنونی فعالیت سیاسی فرقهای یا قبیلهای نتیجهای نخواهد داشت و تا زمانی که امکان رقابت سالم در انتخابات آزاد مهیا نباشد از این شکل فعالیتها باید دوری کرد، چرا که نجات ایران و ملتش باید تنها اولویت هر جمع سیاسی باشد.
زندهباد به تو، به تویی که آنقدر احمق و جاهلی که از پی جهل تو، با واژه ناموس، با غیرت، با هر واژهایی که مردانگیت را تحریک کند، اختیارت را در دست گرفتهاند، بیآنکه حتی فکر و عقل و منطق داشتهباشی! میگویند زن ضعیفه است، میپذیری، میگویند زن را برای تمکین کتک بزن، میپذیری، میگویند اگر دختر یا زن یا مادرت، بیناموسی کند خونش حلال است، میپذیری! تفاوت تو با یک موجود بیاختیار (حیوان) در چیست؟ مگر نه تمام فخرت به عقل و انتخابت است؟ زندهباد به تو که آنچه با یک انسان میکنی، حیوان با حیوان نمیکند! زندهباد به تو که سوراخ قانون و رضایت حکومت را برای رفتاری بدوی، متحجرانه و متوحشانه پشتت داری!
گفتیها گفته شدهاست مثل همه این سالها حکومت بهجای حل مسأله، صورت مسأله را پاک میکند و مثل باورهای سنتی فکر میکند همه چیز را تا ابد میتوان زیر گوشه فرش خانه مخفی کرد. اولین کار، توقیف رسانهای است که خبر قتل ناموسی را منتشر کردهاست، چرا؟ چون توان حل مسأله را ندارد، چون خودش مشکل اصلی است و بهترین راه پاک کردن صورت مسأله است. مدام بخشی از ترانه مقعه، هاتف را زمزمه میکنم، «دختر ایران، با تو چه ها کردن این آینه دزدان، با تو چه ها کردن این کهنه پرستان» و به این فکر میکنم چگونه باید این قوانین، این ساختار و این سیستم را تغییر دهیم، چگونه باید آموزشها و فرهنگسازیهای ایدئولوژیک را پس بزنیم، تا زنان بهعنوان یک انسان دیده شوند، حق و حقوق انسانی و برابرشان به رسمیت شناخته شود. و قانون از آنها در مقابل هر تحجر و توحشی حمایت کند.
حکومت جمهوری اسلامی چگونه در جنایت سر بریدن دختر ۱۷ساله توسط شوهرش سهیم و شریک است؟ (از مطلب عجیبزاده)
۱- لغو قانون ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال (مصوب ۱۳۵۳) در سال ۱۳۵۸
۲- وضع قانون با کیفیتی که قاتل ناموسی در آن احساس حمایت و برائت کند ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی: «هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند.»
۳- تبلیغ و ترویج فرهنگ ناموسپرستی
۴- سرکوب سیستماتیک زنان