| 1 نظر ]
عریضه یک دانشجوی خوابگاهی
ننه جان سلام !


امیدوارم که هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید و سلامت باشید . این نامه را بدهید پسر حاج کریم قصاب که او هم به دانشگاه رفته است بخواند .من هم خوبم ، مادر جان باید بگویک که دانشگاه جای خوبی است ، هر طرفش چیزهای عجیب و غریب زیادی است که آدم را شاد می کند ، ننه من در یک خانه آپارتمانی زندگی می کنم که به آن می گویند خوابگاه ، البته به مال ما می گویند کوی پسران یک جایی است که یک عالمه آدمیزاد از ولایتهایشان آمده اند و هر روز به دانشگاه می روند من در خانه ام که خیلی کوچک است و حمام و دست به آب حتی آفتابه ندارد ، با هفت تا آدمیزاد دیگر زندگی می کنیم ، فکر می کنم آن های دیگر دو سال است که از گوشفندانشان به دور هستند ، چون از خروس خوان تا بوق سگ ، حیران می دوند و بعد می خوابند . آنها عاشق سیب زمینی و تخم مرغ هستند و تقریبا هر صبح و شب فقط همین ها را می خورند .یکی از بچه های خوابگاهمان اطلاعیه ای را روی دیوار زده است که در آن مرقوم شده است ، (( دانشجو حیا کن تخم مرغ رو رها کن )) ، اما کسی انگار آن را ندیده و به نظر من باید به هر دانشجویی یکی از آنها را می داد .


ننه جان هوای اینجا خیلی بد است همیشه دود دارد ، انگار دیگی را روی آتش کود گوسفندانمان گذاشته اند ، در حالیکه آنها هیچ وقت غذایی به جز سیب زمینی و تخم مرغ ندارند .
ننه جان هر چند هیچ دست پختی به خوشمزگی غذاهای شما نخواهد بود ولی این جا غذا هم ارزان است و هم فراوان و من سخت متعجبم که چرا آدمیزادهای دیگر غذا نمی خورند و می روند سیب زمینی و تخم مرغ می خورند .
تازه موقعی هم شده است که غذای خوابگاه باعث انبساط خاطر ما شده است ، جانم برایتان بگوید که یک روزی در خورش قرمه سبزی دیدم که موجودی دست و پا می زند و سعی دارد شناکنان خود را به ساحل بشقاب بکشد .
بیچاره دست و پایش سوخته بود و توان حرکت نداشت ، از بچه های اتاق پرسیدم که ، ما هذا !؟ خندیدند و گفتند ملخ دریایی است و بعد همه بسیار خندیدیم و من خدا را شکر کردم که بالاخره کسی با من خوش و بش کرد ، هر چند که بعد ها فهمیدم که سوسک بوده است .


ننه جان اینجا دلم برای دمپاییهای نوم بسیار تنگ می شود ، چرا که هر وقت که آنها را پشت در می گذارم بعد از برگشتن غیب شده اند و به جای آنها یک جفت دمپایی کهنه باقی مانده است .
دیگر عرضی ندارم از طرف من بزی را ببوسید و بگویید که در آخر ترم همه جزوه هایم را می آورم تا بخورد و لذت ببرد .
ادامه نوشته ... »