| 0 نظر ]
1 - بدون شرح
آقای سید حسین رونقی ملکی
دانشجوی رشته کامپیوتر ورودی 84
سلام علیکم
با توجه به رای کمیته انضباطی مورخ 26/3/86 یک نیمسال محرومیت از تحصیل در نیمسال (1-87-86) برای شما در نظر گرفته شده است مراتب جهت اطلاع حضورتان اعلام می گردد .
علی منصوری
معاون امور دانشجویی دانشگاه
دوره زمونه ای خیلی خوبی داریم ، آقا تا می خوای اعتراض کنی می گن خفه شو ، اگر هم خفه نشی خودمون خفه ات می کنیم ، خیلی خوبه آدم تو این کشور آزاد مگه می تونه غمی هم داشته باشه !
دانشگاههای ایران رو که نگیم بهتره ، به لطف جمهوری اسلامی ایران هر روز بار علمی دانشگاهها بیشتر و بیشتر میشه ، رئیس و مدیران دانشگاهها هم که نگو و نپرس ازشون ، تا می خوای بگی
آقا سلف سرویس کثیفه !
آقا غذایی که به ما می دی جلوی هر حیوونی بذاری نمی خوره !( از حضور دوستان عزیز معذرت می خوام )
آقا استادهای ما روش تدریسشون خوب نیست !
آقا به خوابگاهها رسیدگی کنید دارن بچه های مردم رو خراب می کنن !
اصلا چنین چیزی نگفتم که مثلا تو خوابگاهها تریاک و مواد مخدر مصرف می کنن !
یا اصلا من نگفتم که مصرف مشروبات الکی در خوابگاهها به بیشترین مقدار رسیده !
به جرم شورش در دانشگاه ، به جرم همکاری با بیگانه ها ، به جرم اقدام علیه امنیت ملی از دانشگاه اخراجت می کنن
اخیرا مدیران آموزشی کشور ( رئیس های دانشگاها رو نمی گم ) شدن قاضی و با برخورد مهربونی که دارن حکم صادر می کنن !
2 - دکتر حسام فیروزی
چقدر به دکتر حسام گفتم بابا بی خیال میان می گیرنت به جرم اقدام علیه امنیت ملی ! چی کار داری به جون انسان های مگه تو ایران جون انسان ها هم ارزش داره ! به حرف گوش نکرد آخر سر اومدن و یه سال زندان براش بریدن !
3- سعید حبیبی و دانشجویان در بند
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفریش نش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
اصلا درست نیست کسی بخاطر ابراز عقیده و نظراتش روانه زندان بشه ! تازه اونم از نوع انفرادی !
4 - از اطرفم
سایت جدید احمد باطبی عزیز هم راه اندازی شد یه سر بزنین
بی نظیر خانم هم که ترور شد خدا رحمتش کنه باشد
اخیرا هم یه مطلبی کشف کردم اینکه خودی ها غیر خودی می شوند !
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست

جهان را دست این نامردم صدرنگ نسپارید

که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند

درین غوغا فرومانند و غوغا ها برانگیزند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

هزار افسوس که میدانیم و ناتوان اینگونه میگوئیم:

چه باید کرد...

بدینسان که شب رفته و روز می آید

فراموش کرده ایم ...

که پس از تیرگی امشب ...

بامدادی هم هست...

در شب اینگونه به بند کشیده شدیم ...

بامداد
ادامه نوشته ... »