| 0 نظر ]
چو غنچه ، لب فرو بستم ، زمان تزویر است
طلوع صبح سعادت ز بند شبگیر است
« سکوت مصلحتی « ؟! چارهء زمانه نبود
فغان که عدل و عدالت اسیر تکبیر است
شکایتی نکن ای دل در این خموشی جان
که روشنای حقیقی ز دست زنجیر است
چه ها که بر سر ما رفت و جای گفتن نیست
ز دست فتنه چه گویم نه جای تفسیر است
در این سکوت مروت ، در این بهار خزان
دگر رهایی انسان به تیغ شمشیر است
سرود هستی ما را خمار مستی برد !
نگو که این همه عصیان ز دست تقدیر است
ز بزم دل سیه هان جام روشنایی نیست
که آب روشن اینان عصارهء قیر است
نشاط نغمه نباشد ز قلب مهدی ما !
سکوت مبهم دریا هوای تکفیر است

در این سکوت دیدم که سیب زمینی ها مجری عدالت بوده اند !
در این سکوت دیدم که چه بر سر دختران و زنان ما امد !
در این سکوت دیدم که چه بی عدالتی های توسط حاکمان با نام عدالت صورت نگرفت !
در این سکوت دیدم که چه آزادی های را به بند نکشیدند !
در این سکوت ...
ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
از حکومت شاکیم !
چرا که دروغین است .
چرا که امنیت ملی را بخطر می اندازد !
چرا که عدالت را پایمال کرد .
چرا که آزادی را از من گرفت .
چرا که زندگی کردن را از ما گرفت .
چرا که ...

از خانواده ام شاکیم !
چرا که فقط حرف خود را به کرسی می نشانند .
چرا که فقط خود را می بینند و مهر خود را .
چرا که پدرسالاری در خانواده ها زنده است .
چرا که آزادیم را فدای زندگیم می کنند .
چرا که ...

از رفیق ها شاکیم !
چرا که کسی رفیق نبود !
چرا که کسی مرا ندید و فقط خود را دیدند .
چرا که مهر رفاقت را از بین بردند .
چرا که ...

از عشق شاکیم !
چرا که همیشه عذابم می دهد.
چرا که مرا برای خودم عاشق نکرد !
چرا که باور کردن سخت شده است .
چرا که همه گفتند دوستت دارم ولی کسی دوست نداشت !
چرا که من عشقی ندیدم .
چرا که ...

زندانی
دل وحشت زده در سینه من می لرزید
دست من ضربه به دیوار زندان کوبید
ای همسایه زندانی من
ضربه دست مرا پاسخ گوی
صربه دست مرا پاسخ نیست
تا به کی باید تنها تنها
وندر این زندان زیست
ضربه هر چند به دیوار فرو کوبیدم
پاسخی نشنیدم
سال ها رفت که من
کرده ام با غم تنهایی خو
دیگر از پاسخ خود نومیدم
راستی هان
چه صدایی آمد ؟
ضربه ای کوفت به دیواره زندان دستی ؟
ضربه می کوبد همسایه زندانی من
پاسخی می جوید
دیده را می بندم
در دل از وحشت تنهایی او می خندم
حمید مصدق
ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
روزگاری رفت و مردی برنخاست
زین خراب آباد گردی برنخاست
دشمنان را دشمنی پیدا نشد
دوستان را همنبردی برنخاست
هر که چون من گرمخویی پیشه کرد
از دلش جز آه سردی برنخاست
صد ندا دادیم دشمن سر رسید
از میان جمع فردی برنخاست
درد از درمان گذشت و هیچ کس
از پی درمان دردی برنخاست
در ره آزادگی از جان حمید
چون مصدق رهنوردی برنخاست
حمید مصدق
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
سهراب سپهری شاعر و نقاش ایرانی بود که در ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان متولد شد. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده است. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.


زندگی‌نامه


دورهٔ‌ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان (خرداد ۱۳۲۲) گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در دورهٔ‌ دوسالهٔ‌ دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ‌ فرهنگ کاشان درآمد.
در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دورهٔ دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکدهٔ
هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد.
سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و به دریافت نشان درجهٔ اول علمی نایل آمد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ اشعار خود را با عنوان «زندگی خواب‌ها» منتشر کرد. آنگاه به تأسیس کارگاه نقاشی همت گماشت. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.


در مهر ۱۳۳۴ ترجمهٔ اشعار ژاپنی از وی در مجلهٔ «سخن» به چاپ رسید. در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام نویسی کرد. وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت.
سهراب سپهری مدتی در ادارهٔ کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزئینی تهران نمود. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد.

درگذشت

سهراب سپهری در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن
امامزاده سلطان‌علی روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.

نام شعر : غمي غمناك

شب سردي است ، و من افسرده.
راه دوري است ، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده.

مي كنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت ،
غمي افزود مرا بر غم ها.

فكر تاريكي و اين ويراني
بي خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز كند پنهاني.

نيست رنگي كه بگويد با من
اندكي صبر ، سحر نزديك است:
هردم اين بانگ برآرم از دل :
واي ، اين شب چقدر تاريك است!

خنده اي كو كه به دل انگيزم؟
قطره اي كو كه به دريا ريزم؟
صخره اي كو كه بدان آويزم؟

مثل اين است كه شب نمناك است.
ديگران را هم غم هست به دل،
غم من ، ليك، غمي غمناك است.

وب سایت رسمی سهراب سپهری

ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
رفیق و هم رزم کسی هست که واقعا باید ارزش این کلمات رو داشته باشه و بتونه اون رو حفظ کنه ، خیلی کمه ، اما من کسی رو دارم که فراتر از یک رفیق و هم رزم بوده و هست ، امروز سالگرد مادر عزیز این برادر عزیزم بود و دل من هم همانند دل این عزیزم گرفته بود ، امیدوارم که سالهای سال برای رسیدن به آرمان هایش که آنها را می پرستم زنده باشد و در کنار ما بایستد و با مشکلان و موانع زندگی مقابله کند ، شعر زیر رو برای این رفیقم می نویسم :


ما ، فرزندان این عصر جدید
باید از تکیه به بزرگان خود
دست برداریم …
با مشت های گره کرده ، به مبارزه برخیرزیم
پیروزی را بدست آوریم
و زندگی نوی را – بر پایه آزادی –
بنا بسازیم …

ما ، فرزندان این عصر جدید
که از این سرزمین یکسره جنون و شهوت و یورش و شورش
تغذیه کرده ایم
و بار این همه استثمار را بدوش کشیده ایم
زیر ضربه های تازیانه بندگی و بیداد
به خفقان خود ، در قفس های نفس گیر
پایان خواهیم داد …

ما ، فرزندان این عصر جدید
که برادر وار
در گهواره ناله های شبهای ظلمت بار
دیده بجهان گشوده ایم
رهروان مسیری هستیم که حقانیت آن
بالاتر و والاتر از قوانین بزرگتران ما است
قوانینی که تاکنون – برده وارد –
مطیعشان بوده ایم ...
در این دنیای به خون آغشته مسابقه ها
پیروزی به خیل رنجبران تعلق دارد
پیروزی سرشار از غیرت و قدرت
که آزادفکر کردن و آزاد احساس کردن را
در بردارد ...

( جوانی ) پدیده ای است همه جسارت و توانائی و آزادگی
پدیده ای که دیگر نمی توان تحت سلطه بندگی و بردگی
ادامه دهد زندگی خود را ...
برای فرزندان این عصر که زادگاهشان این خاک است
دیگر ، حساب ناله ها و اشک ها ،
یک بار – برای همیشه – پاک است ...

ما فرزندان این عصر جدید
عزم رزم خود را
به رزم های تازه تری خواهیم سپرد
و در ازای بهای آزادی
- بر غم شیرین زندگی –
مردانه خواهیم مرد ...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
با زندگی موافقم با اعدام مخالفم

امضا و طومار به حد کافی وجود دارد ، هم اینک باید هنرمندان نیز از این دختر بی گناه حمایت کنند و با خانواده مقتول تماس بگیرند ، چند جمله کوتاه از آقای خرمشاهی وکیل دل آرا دارابی بود که طی تماس اخیر به بنده گفت .

دل آرا حکمش زود یا دیر اجرا می شود ، شاید همین فردا و شاید یک هفته دیگر حکم این دختر هنرمند اجرا شود ولی چه باید بکنیم ؟ یک همبستگی برای اعتراض به حکم اعدام دل آرا دارابی نیاز داریم ، وبلاگ نویسان ، سایت ها ، هنرمندان ، مدافعان حقوق بشر و مخالفان اعدام و ... باید همصدا شویم و به این حکم اعتراض کنیم

هنرمدان عزیز می توانند همانند آقای پرویز پرستویی که برای توقف حکم اعدام این دختر به رشت و نزد خانواده مقتول رفته بودند بروند و از خانواده مقتول بخواهند که رضایت بدهند .

وبلاگ نویسان عزیز حداقل با درج یک خبر در مورد اعتراض به حکم اعدام دل ارا دارابی و نصب یک لوگوی اعتراضی در وبلاگشان می توانند این دختر را یاری کنند .


هم میهنان ووجدان های بیدار برای اعتراض به این حکم می توانند از طریق تلفن های زیر اعتراض خودشون رو اعلام کنند ، فرستادن یک ایمیل ، فکس و یک تماس تلفنی شما موجبات زنده ماندن یک انسان را فراهم خواهد کرد .

روابط عمومي وزارت دادگستري جمهوري اسلامي ايران:
02188946537
تهران - بالاتر ازميدان ولي عصر(عج) - نرسيده به زرتشت-وزارت دادگستري جمهوري اسلامي ايران
info@justice.ir

تلفن روابط عمومی دادستانی کل کشور:
dadsetani@dadsetani.ir
02133118575
02133917006

دفتر ریاست قوه قضائیه :
info@dadgostary-tehran.ir
فکس ریاست قوه قضاییه :
02133904986

سخنگوی قوه قضاییه علیرضا جمشیدی :
info@a-jamshidi.ir

رئیس کل دادستانی استان مازندران :
ryasat@mazandjudiciary.ir

روابط عمومی دادستانی استان مازندران :
ravabetomumi@mazandjudiciary.ir


ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
حکم دل آرا دارابی چهار روز دیگر اجرا می شود و این در حالی هست که هیچ صدای اعتراضی از طرف مدافعان حقوق بشر و مخالفان حکم اعدام شنیده نمی شود ، آری چهار روز فرصت باقی مانده تا زندگی یک انسان که به احتمال خیلی زیاد بی گناه هست را نجات دهیم دوستان تا جایی که می توانید طومار مربوط به مخالفت با حکم اعدام دل آرا دارابی را امضا کنید

طومار مخالفت با حکم اعدام دل آرا دارابی

همچنین از طریق ایمیل ها و تلفن های زیر که مربوط به سازمان های مربوطه میشه اعتراض خودتون رو به حکم اعدام دل آرا دارابی اعلام کنید :

روابط عمومي وزارت دادگستري جمهوري اسلامي ايران:
02188946537
تهران - بالاتر ازميدان ولي عصر(عج) - نرسيده به زرتشت-وزارت دادگستري جمهوري اسلامي ايران
info@justice.ir

تلفن روابط عمومی دادستانی کل کشور:
dadsetani@dadsetani.ir
02133118575
02133917006

دفتر ریاست قوه قضائیه :
info@dadgostary-tehran.ir

سخنگوی قوه قضاییه علیرضا جمشیدی :
info@a-jamshidi.ir

رئیس کل دادستانی استان مازندران :
ryasat@mazandjudiciary.ir

روابط عمومی دادستانی استان مازندران :
ravabetomumi@mazandjudiciary.ir

اخبار مرتبط :
دل آرا چهار روز ديگر قصاص مي شود
وکيل و پدر دل آرا از رئيس قوه قضائيه و هنرمندان براي نجات دل آرا درخواست کمک کردند

کمپین نجات جان دل آرا دارابی
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
زن متحمل ثمره کشی مضاعف است ، از یک طرف باید واقعیت انجام کار در منزل و خدمتکاری را بپذیرد و از طرف دیگر از نظر دریافت حقوق نسبت به مرد مورد تبعیض واقع شود .
بیکاری موجب تشدید بعد ثانوی ثمره کشی از زن نیز می شود به همین جهت زنان و دختران جوان به گدائی و خودفروشی کشیده می شوند .
مردان پیمان کاران جامعه به نحوی در کج نهادن بناهای این جامعه نقش اصلی را دارند چرا که بسیاری بر این باورند که زنان بنایی از انسان دوستی در جامعه می گذارند که بر خلاف سیاست های مردانه هست ، لوئی هرناندز پارکر می گوید : ( زنان بر خلاف مردان حساب سیاسی نمی کنند . حساب آنها حساب انسان دوستانه است ) ( دسامبر 1973 ) .

درباره زن نیز این نکته مصداق پیدا میکند چون این ( زن ) است که ( زندگی ) را می سازد ، پسر و دختر را تربیت می کند و در نهایت نقش معمار ( جامعه را ) دارد .

امروز می توان به حق ادعا کرد که اگر فقط نصف عقل بشریت یعنی عقل مردان اتکا نمی شد و نیمه دوم این عقل که عقل زنان است نقش واقعی مکمل عقل مردان را ایفا می کرد . جهان بشریت به این همه دادگستری و نیروی انتظامی و ارتش و تسلیحات ویانگر و ... نیاز نداشت . اگر صلابت مرد ملاحت و ملایمت زن را در کنار خود می دید ، باز هم کره خاکی نظاره گر این همه جنایات می شد ؟!

حال سیاست های مردانه ( مرد سالاری ) تا حدی پیش روی می کند که ، زنانی که با ظلم و ستم حاکمیت ها ( که اغلب مردسالارانه هستند ) مقابله می کنند علی رغم ( زنانگی و ظرافت ) متحمل انواع شکنجه ها و تجاوزات و اذیت و آزارهای گوناگون می شوند . رفتار ویژه حکومت ها با زنان ناراضی و با زنانی که در امور سیاسی مداخله می کنند مبین روش کاملا ضد بشری آن است . ( خطاب قرار گرفتن زنان ناراضی بعنوان یاغی و فاحشه از جمله توهین ها توسط مردان سیاست می باشد ) .

زنی که به امور سیاسی می پردازد ناگهان همه امتیازات خود را از دست می دهد و اگر مادر خانواده باشد مسئولیتی در خانواده ندارد . این نوع زنان از هر طبقه اجتماعی که باشند مورد شدیدترین و وقیح ترین استیضاح ها قرار می گیرند .

مردان سیاست در اکثر دین ها زن را بعنوان یک ابزار ساده در دست مردان قرار می دهند ، تا جای که در دین ها ( مسیحی و اسلامی و ... ) سخن از تابعیت بی چون و چرای زن از مرد به میان آورده می شود و این خود بیانگر آن است که مردان سیاست همیشه در فکر این بوده اند که زنان را همانند ابزاری در دست خود بگیرند و مادام که او مفید است او را نگه دارند و بعد از آن او را رها کنند ، به جرا ت می توان گفت تاکنون در هیچ دینی ( ایدولوژی مردان سیاست ) ارزش واقعی زن به رسمت شناخته نشده است .

آزادی زن شامل درک و به رسمیت شناختن ارزش زن است . باید درک شود که این ارزش را می توان در خدمت مبارزه طبقاتی قرار داد . آزادی زن به معنی مبارزه با مرد نیست بلکه به این معنی است که زن با مرد در ارتباط باشد تا در انجام کارها دوش به دوش مرد پیش برود و در مبارزه برای ساخت جامعه ای برابر و آزادی در کنار مرد حرکت کند چرا که مرد و زن هر دو انسان بوده و از جایگاهی برابر برخوردارند .
ادامه نوشته ... »