| 0 نظر ]
امنیت به معنای آرامش و اطمینان در مقابل خوف و ترس ، اضطراب و نگرانی به کار رفته است (1) . بسیاری بر این اعتقاد هستند که امنیت یعنی انسان از هرگونه تجاوز و تعرضی همچون ضرب و جرح قتل ، شکنجه روحی و جسمی و هر عملی که منافی شئون و حیثیت انسانی اوست در امان بماند .

در دانشنامه سیاسی فراغت از هرگونه تهدید یا حمله را امنیت گویند (2 ) به همین جهت می توان گفت انسان نیازمند امنیت و آرامش روحی و روانی است ، تا بدون دغدغه و ترس و هراس و اضطراب به زندگی خود ادامه دهد .

حقوق شهروندی از جمله حقوق انسانی است که باعث بوجود امدن امنیت و آرامش می شود ، در قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است (3) و هیچ شخصی را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد و همچنین حیثیت ، جان ، مال ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص را بجز در مواردی که قانون اجازه می دهد نمی توان مورد تعرض قرار داد و آنها را مصادره کرد یا بخطر انداخت (4). با این وجود می بینیم که چگونه اشخاص بدلیل داشتن عقاید و انتقاد از سیاست های مجریان قانون مورد تعرض و مواخذه قرار می گیرند یا اموال آنها مصادره شده و از کار اخراج می شوند .

طبق قانون اساسی اگر نشریه ای مطلبی بر ضد مبانی اسلام یا حقوق عمومی منتشر نکند می تواند آزادانه مطالب را بیان کند (5)در صورتی که در جامعه کنونی نشریات با بهانه های مختلف و فراقانونی توقیف می شوند و از چاپ و انتشار آنها جلوگیری می شود .

طبق قانون اساسی تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است (6 )، اما نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی ایران معلمان ، کارگران و زنانی را که بخاطر حقوق از دست رفته خود اجتماع و راه پیمایی کرده بودند تا به وضعیت نابه سامان خود اعتراض کنند با باتوم و شدیدترین برخوردها سرکوب کردند .

طبق قانون اساسی هیچ شخصی را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند (7) ، سخن گفتن از بازداشت های خود سرانه پرده از بی قانونی مجریان و نیروهای بر می دارد که هیچ گاه به حقوق ملت بر طبق قانون اساسی در جامعه احترام نگذاشته اند .

طبق قانون اساسی هرگونه شکنجه و اعمال فشار برای گرفتن اقرار و اعتراف ممنوع است (8)ولی دانشجویان و زندانیان در این چند سال اخیر واقعیت های را عنوان کرده اند که نشان می دهد حقوق ملت برای نیروهای امنیتی هیچ ارزشی ندارد و همچنان برای گرفتن اعتراف و اقرار از شکنجه و اعمال فشار استفاده شده و می شود .

انداختن آفتابه لگن بر گردن شخصی ، له کردن وی زیر چکمه ها و باتوم ها ، توهین به وی در مقابل خانواده اش و حتی کشیدن تن عریان وی بر روی آسفالت کوچه ها و خیابان ها هتک حرمت و حیثیت وی هست که طبق قانون اساسی هتک حرمت و حیثیت اشخاص که به حکم قانون دستگیر ، بازداشت ، زندانی یا تبعید شده مطلقا ممنوع است (9). ولی ما باز شاهد قانون شکنی نیروهای انتظامی در برخورد با مجرمانی هستیم که خود در 30 سال انقلاب اسلامی پرورش یافته اند .

حال با وجود اینکه در قانون اساسی ذکر شده است اشخاصی ( اعم از نیروهای امنیتی ، انتظامی و مجریان قانون ) که به حقوق ملت احترام نگذارند و به اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عمل نکنند متخلف محسوب شده و سزاوار مجازات هستند ، اما با این حال قانون شکنی ها و بی عدالتی ها وجود دارد و پرسشی که مطرح می شود این است که آیا این قانون شکن ها مخل امنیت و حقوق شهروندی ملت نیستند ؟

پی نوشت :
  1. فرهنگ فارسی و عربی ، واژه امن
  2. دانشنامه سیاسی ، داریوش آشوری ، انتشارات مروارید ، ص 38
  3. اصل بيست و سوم - 23 ( تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ كس را نمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد. )
  4. اصل بيست و دوم - 22 ( حيثيت ، جان ، مال ، حقوق ، مسكن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردي كه قانون تجويز كند.)
  5. اصل بيست و چهارم - 24 ( نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزاد هستند مگر آن كه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشند. تفصيل آن را قانون معين مي كند. )
  6. اصل بيست و هفتم - 27 ( تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها، بدون حمل سلاح ، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است . )
  7. اصل سي و دوم - 32 ( هيچكس را نمي توان دستگير كرد مگر به حكم و ترتيبي كه قانون معين مي كند. در صورت بازداشت ، موضوع اتهام بايد با ذكر دلايل بلافاصله كتبا" به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداكثر ظرف مدت بيست و چهار ساعت پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و مقدمات محاكمه ، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي شود. )
  8. اصل سي و هشتم - 38 (هر گونه شكنجه براي گرفتن اقرار و يا كسب اطلاع ممنوع است . اجبار شخص به شهادت ، اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است . متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي شود. )
  9. اصل سي و نهم - 39 (هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون دستگير، بازداشت ، زنداني يا تبعيد شده به هر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات است . )
ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]

بهروز جاوید تهرانی نیز دست به اعتصاب غذا زده است بخاطر شرایطی که شاید هر یک از ما را به طرف مرگ می کشاند او نیاز به کمک و دادرسی دارد ، امیدوارم که همانند دیگر قربانیان بازی سیاست در این میان جانش را از دست ندهد !

بهروز جاویدتهرانی زندانی سیاسی، اکنون در شانزدهمین روز اعتصاب غذای خود به سر میبرد. بنابر گزارشهای دریافتی از زندانی رجاییشهر وضعیت جسمی وی در طول این دوره از اعتصاب غذا به شدت بحرانی گزارش شده است.

اعتصاب غذای وی در زندان در حالی ادامه پیدا کرده و میکند، که وی طی چندین مرحله توسط زندانبانان و مسئولان زندان رجاییشهر مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و همین امر باعث شده تا وضعیت جسمی جاویدتهرانی در معرض مخاطرات جدی قرار گیرد. بنابر همین اخبار وی هماکنون در یکی از سلولهای انفرادی بند 1 زندان رجاییشهر در حالی که با دستبند و پابند زنجیر شده است، به اعتصاب غذای خود ادامه میدهد.

بهروز جاویدتهرانی هماکنون حدود 4 سال است که در زندان رجاییشهر زندان و پیش از آن نیز در چندین مورد بازداشت و ماهها در زندان بوده است. او در مجموع به هفت سال زندان در این مرحله محکوم شده است. وی در پروسه بازجویی در بند 209 اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفت به طوریکه آسیب مغزی وارده منجر به کاهش بینایی چشم چپ ایشان شد و علیرغم شدت آسیب وارده از زمان بازداشت تا کنون او هیچگاه نتوانسته از حق مرخصی خود استفاده کند و مسئولین قضایی او را بر خلاف اصل تفکیک زندانیان در زندان امنیتی رجاییشهر که محل نگهداری زندانیان خطرناک است، نگاه داشتهاند. در این طی این مدت جاویدتهرانی بارها از سوی مسئولین این زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و همواره تحت فشار مضاعف بوده است.

بهروز جاویدتهرانی از زندانیان سیاسی است که هیچ وکیلی در اختیار ندارد و تا کنون این مساله باعث بیدفاع شدن وی در مقابل بسیاری از فشارها و تبعیضها و بیقانونیها شده است.

پی نوشت :

  1. طومار برای آزادی بهروز جاوید تهرانی
  2. جان بهروز جاوید تهرانی در معرض خطر جدی است

ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
صدای غرش آسمان ،
فریاد سکوتم بود .
هوای ابری ،
هوای دلم بود .
صورت غمگین آسمان ،
ظاهر آرام مرا به تصویر کشیده بود ...
یک تنهایی مطلق می جویم
نیست !
تنهاییم را نیز همانند آرامشم دزده اند !
از صورتک ها بیزارم
یکی سخن از دل می زد و دل می شکست .
یکی سخن از وفا می گفت و بی وفایی می کرد .
فروتنی را برسرم می کوبیدند
ولی با غرورشان لهم می کردند !
مهربانان را دیده ام که چگونه بر تن ناز یار می تاختند !
سیخن بسیار بود و زیبا
فروتنی ، دوستی ، وفا
محبت ، عشق ، مبارزه
ایستادگی ، انسانیت ، عدالت ...
دیده هایم رنجور بودند و تلخ
کینه ، غرور ، بی مهری
خشم ، سستی ، بی عدالتی و ...
گفتم : سخن شان زیباست !
دل رباست !
شنیدم دروغ است .
این ریاست !
ای دوست ...
ای دوست ...
سخن از تو گفتم و تو را دیدم
ولی اکنون ...
ای دوست بغض گلویم هستی
تو را بر روی چشمانم نگه داشتم
خوارت را در دیده گانم فرو کردی
کور شدم
به همین سادگی ،
گفتم :
این ره انصاف نبود
این جفا بود ای دوست
این جفا بود

ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]

شهر بی روح و بی احساس را ندیدی ؟!
پیرمرد بارکش توان بارکشی نداشت ، ندیدی ؟!
دخترک زیبارو در سیاهی شب دنبال روشنایی بود ، ندیدی ؟!
اتوبوس پر از افسردگان و سیه روزان را ندیدی ؟!
دانش ستیزان را در دانشگاه بدون دانش ندیدی ؟!
زن آواره در سرما دنبال آغوش گرمی بود ، ندیدی ؟!
آب بینی بچه ای یتیم بی خانمان یخ زده بود ، ندیدی ؟!
آفتابه بر گردن پسرک معتاد انداخته بودند ، ندیدی ؟!
خواهرمان دنبال پرده ای آبروی خود بود ، ندیدی ؟!
شکستن را در چهره ای آن مرد که شرمنده زن و بچه اش شده بود ، ندیدی ؟!
تکه های غرور شکسته آن زن را در دستانش ، که جلوی تو دراز کرد ، ندیدی ؟!
سایه طناب داری را که بر گردن ظریف عاطفه انداخته بودند ندیدی ؟!
اشک های خانواده زنده یادی که جرمش ، افکار و عقایدش بود ، ندیدی ؟!
خفگان و سکوت را در شب اعدام انسانیت ندیدی ؟!
نقاشی های دل آرا را ندیدی ؟ !
آه و ناله های زنان و مادران شب زنده دار را نشنیدی ؟!
از این سی سال هیچ چیزی ندیدی ؟!
پس تو چه دیده ای ؟!

نه !
برای تو
ای دل
افسوس نمی خورم !
تو دیدی
حس کردی
و رنجیدی !

افسوس من برای حاکمانیست که با زر و زور دیده ها را نادیده می گیرند !
افسوس من برای آنهایست که با اسم گناه و گناه کار کشتند و بردند !
افسوس من برای آنهایست که ندیدند و خود را انسان نامیدند و انسانیت را زیر سوال بردند !
افسوس که کار ناصحیح انجام دادن را گناه نامیدند !
افسوس نفهمیدند کار نیک انجام ندادن گناه است !
افسوس من برای آنهایست که می توانستند کار نیک انجام دهند و ندادند و خود را گناهکارترین گنه کاران تمام روزگاران کردند !
افسوس من برای آنهای هست که نخواستند ببینند !
افسوس من برای مصلحت طلبان و منفعت طلبان است !
افسوس من برای آنهای است که انسانیت ، معرفت ، دوستی ، عشق ، عدالت ، حقیقت ، محبت و آزادی را اعدام کردند !
افسوس برای تو !

ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
رئیس جمهور ، عالیترین مقام رسمی در جمهوری اسلامی ایران پس از مقام رهبری (اصل 113) است ، وی مورد تأیید مقام رهبری (اصل 110 «9») و رئیس قوه مجریه است (اصل 133) .

مقام رهبری مافوق رئیس جمهور در نظام جمهوری اسلامی ایران هستند به گونه ای که بعد از انتخاب رئیس جمهور توسط مردم حکم وی توسط مقام رهبری امضا می شود و ایشان می تواند با در نظر گرفتن مصالح کشور رئیس جمهور را عزل کنند .

اصل یک صد و دهم : ( وظایف و اختیارات رهبر )

9‏ - امضای حکم ریاست جمهوری پس ازانتخاب مردم ، صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که دراین قانون می آید باید قبل از انتخاب به تایید شورای نگهبان و در دوره اول به تایید رهبری برسد.
‏10‏- عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رای مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی بر اساس اصل هشتاد و نهم.

سوگندنامه رئیس جمهور : ( اصل 121 )

رييس‏ جمهور در مجلس‏ شوراي‏ اسلامي‏ در جلسه‏ اي‏ كه‏ با حضور رييس‏ قوه‏ قضاييه‏ و اعضاي‏ شوراي‏ نگهبان‏ تشكيل‏ مي‏ شود به‏ ترتيب‏ زير سوگند ياد مي‏ كند و سوگندنامه‏ را امضا مي‏ نمايد. بسم‏ الله‏ الرحمن‏ الرحيم‏ "من‏ به‏ عنوان‏ رييس‏ جمهور در پيشگاه‏ قرآن‏ كريم‏ و در برابر ملت‏ ايران‏ به‏ خداوند قادر متعال‏ سوگند ياد مي‏ كنم‏ كه‏ پاسدار مذهب‏ رسمي‏ و نظام‏ جمهوري‏ اسلامي‏ و قانون‏ اساسي‏ كشور باشم‏ و همه‏ استعداد و صلاحيت‏ خويش‏ را در راه‏ ايفاي‏ مسئوليتهايي‏ كه‏ بر عهده‏ گرفته‏ ام‏ به‏ كار گيرم‏ و خود را وقف‏ خدمت‏ به‏ مردم‏ و اعتلاي‏ كشور، ترويج‏ دين‏ و اخلاق‏، پشتيباني‏ از حق‏ و گسترش‏ عدالت‏ سازم‏ و از هر گونه‏ خودكامگي‏ بپرهيزم‏ و از آزادي‏ و حرمت‏ اشخاص‏ و حقوقي‏ كه‏ قانون‏ اساسي‏ براي‏ ملت‏ شناخته‏ است‏ حمايت‏ كنم‏. در حراست‏ از مرزها و استقلال‏ سياسي‏ و اقتصادي‏ و فرهنگي‏ كشور از هيچ‏ اقدامي‏ دريغ نورزم‏ و با استعانت‏ از خداوند و پيروي‏ از پيامبر اسلام‏ و ايمه‏ اطهار عليهم‏ السلام‏ قدرتي‏ را كه‏ ملت‏ به‏ عنوان‏ امانتي‏ مقدس‏ به‏ من‏ سپرده‏ است‏ همچون‏ اميني‏ پارسا و فداكار نگاهدار باشم‏ و آن‏ را به‏ منتخب‏ ملت‏ پس‏ از خود بسپارم‏."

فهرستی از وظایف رئیس جمهور در قانون اساسی :

1- پاسداری از مذهب رسمی کشور «در برابر تشکیک و تحریف و تحقیر و تعطیل قوانین دینی .»
2- پاسداری از نظام جمهوری اسلامی با همان تفسیر که در اصل دوم قانون اساسی آمده است .
3- پاسداری از قانون اساسی به عنوان میثاق مورد توافق همه شهروندان کشور .
4- به کارگیری همه استعداد و صلاحیت‏ها در راه ایفای مسؤولیت‏های قانونی .
5- وقف خود برای خدمت‏به مردم، اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق .
6- پشتیبانی از حق و گسترش عدالت .
7- پرهیز از خودکامگی .
8- حمایت از آزادی و حرمت اشخاص و حقوق قانونی آنان .
9- حراست از مرزها، استقلال سیاسی، اقتصای و فرهنگی و نظامی کشور و تمامیت ارضی .
10- استعانت از خدا در انجام وظایف .
11- پیروی از پیامبر بزرگوار اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام در نگهداری از امانت «قدرت‏» و سپردن آن به منتخب ملت پس از خویش .
12- پاسخگو بودن در برابر «ملت‏» و «رهبر» و «مجلس شورای اسلامی‏» .
13- جلوگیری از تصویب و اجرای هر گونه قانون و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و سایر موارد که براساس موازین اسلامی نباشد و تلاش جهت لغو و عدم اجرای آن . تشخیص موافقت و مخالفت‏با شورای محترم نگهبان است .
14- به کار گرفتن همه امکانات برای ایجاد محیطی مساعد برای رشد فضائل اخلاقی براساس ایمان، تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی .
15- جلوگیری از رباخواری، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوء استفاده از موقوفات، سوء استفاده از مقاطعه کاری‏ها، و معاملات دولتی، فروش زمین‏های موات و مباحات اصلی، دائر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیرمشروع و بازگرداندن ثروت‏های ناشی از امور فوق به صاحبان حق و یا بیت‏المال در صورت ناشناخته بودن صاحبان آن .
16- دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک وظیفه متقابل ملت و دولت .
17- پاسداری از قداست‏خانواده و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی .
18- تلاش پیگیر برای اتحاد و ائتلاف ملل اسلامی و وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام .
19- پاسداری از حقوق زنان و حمایت از آنان طبق اصل 21 قانون اساسی .
20- فراهم کردن امکان اشتغال و کار و تامین شرائط مساوی برای احراز مشاغل .
21- تامین اجتماعی همگان در برابر بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بی‏سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح و خدمات بهداشتی، درمانی و مراقبت‏های پزشکی از طریق بیمه و غیره .
22- تامین آموزش و پرورش رایگان برای همه تا پایان دوره متوسطه و تامین وسائل تحصیلات عالی تا سرحد خودکفایی کشور به صورت رایگان .
23- تامین مسکن هر فرد و خانواده به ویژه روستانشینان و کارگران .
24- گردآوری و بهره‏برداری و نظارت بر انفال و توزیع عادلانه ثروت‏های عمومی .
25- رفتار عادلانه و رعایت اخلاق انسانی در رفتار با اقلیت‏های دینی که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی توطئه و اقدام نکرده‏اند .
26- پاسداری از زبان و خط و پرچم رسمی کشور و تاریخ هجری شمسی و قمری در کلیه اسناد و مکاتبات و رسانه‏های گروهی و تدریس ادبیات زبان قرآن و معارف اسلامی در دوره‏های ابتدایی تا پایان دوره متوسطه و رعایت تعطیلی روز جمعه در سراسر کشور .
27- خودداری و جلوگیری از استخدام کارشناسان خارجی مگر در موارد ضرورت و با تصویب مجلس شورای اسلامی .
28- رعایت قانون در کلیه دریافت‏ها و پرداخت‏های دولتی .
29- خودداری و جلوگیری از دادن هر گونه امتیاز تشکیل شرکت‏ها و مؤسسات به خارجیان در امور تجاری، صنعتی، کشاورزی، معادن و خدمات طبق اصل هشتاد و یکم .
30- خودداری از گرفتن هر گونه وام خارجی و داخلی و کمک بلاعوض از داخل و خارج بدون تصویب مجلس شورای اسلامی .

پی نوشت :

1- فصل هشتم قانون اساسی : رهبر اصول (107 تا 112)
2- فصل نهم قانون اساسی : قوه مجريه ( اصول 113 تا 151 )
ادامه نوشته ... »
| 4 نظر ]
میر حسین موسوی به دانشگاه آزاد اراک آمد ، آمدنی که همانند دیگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران با تاخیر مواجه بود ، جلسه شروع شد ، جلسه ای که بیشتر شبیه یک سناریو بود تا یک جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی !

عده ای دانشجو که از روز شوق و اشتیاق جوانی خود را با پارچه های سبز رنگ آراسته بودند همانند بازیگران این سناریو به هر حرکت و صدای واکنش نشان می دادن و فریاد می کشیدند چرا که شاید دیگر چنین فرصتی برای تخلیه انرژی درونی خود نمی یافتند و بیشتر می توانم بگویم این دانشجویان ناخواسته دلقک های سیاسی در دست عده ای بازی گردان شده بودند .

قبل از آمدن موسوی موزیک های از محسن نامجو و شعر ای ایران و یاردبستانی پخش شد تا حاضرین بیشتر تحت تاثیر قرار بگیرند ، در این جلسه مسئولان دانشگاه هر کدام سخن گفتن و از فعالیت های خود تعریف کردند و بعد از آن تعدادی گلچین شده ازاعضای انجمن اسلامی سیاسی پیشگامان اندیشه دانشگاه آزاد اسلامی اراک و دبیر بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی اراک و دبیر انجمن اسلامی دانشگاه اراک سوالاتی از میر حسین موسوی پرسیدند . سوالاتی که بیشتر جلسه را به میدان جنگ تبدیل کرده بود تا یک جلسه پرسش و پاسخ ، جلسه ای که هدف از آن بیشتر تخریب دولت نهم بود .

نکته قابل توجه سانسور و خفگان نامحسوس حاکم بر جلسه بود ، تا زمانی که سخنان دختر دانشجویی که حرف از تبعیض جنسیتی می زد و سوالی مبنی بر اینکه میر حسین چرا می گویی اصولگرای اصلاح طلبی موضع خودت را مشخص کن توسط دبیر انجمن اسلامی سیاسی پیشگامان قطع شد و این امر را آشکارا نشان داد و باعث اعتراض عده ای مبنی بر سانسور سوالات این دانشجو شد .

در این میان سوالات دبیر انجمن اسلامی دانشگاه اراک قابل تحسین بودند سوالاتی که میر حسین موسوی از پاسخ دادن به آنها خودداری کرد . دبیر انجمن اسلامی دانشگاه اراک سخنان خود را با درود فرستادن بر دکتر مصدق و مهندس بازرگان شروع کرد و چندین بار تاکید کرد که جناب آقای میر حسین موسوی از شما خواهش می کنم با صراحت و شفافیت کامل به این سوالات پاسخ دهید ! اول اینکه نظر شما در مورد زندانیان سیاسی چیست ؟ دوم اینکه شما نسبت به دفتر ادوار تحکیم وحدت طیف علامه چه موضعی خواهید داشت ؟

شعارهای که دانشجویان در دانشگاه آزاد سر می دادند صدای اعتراض نسبت به سخنان بسیاری در این جلسه بود ( دانشجوی زندانی آزاد باید گردد ) ، ( زندانی سیاسی آزاد باید گردد ) ، ( بسیج برو بیرون ) ، ( حراست ولش کن ) و ... شعارهای که در هیچ یک از گزارشها به آنها اشاره ای نشد . پلکاردهای که در دست برخی از دانشجویان بودند صدای اعتراضی دیگری به وضعیت حاکم بود ( کدام آزادی ؟ یاران دبستانی ما در بند هستند ) ( کدام عدالت ؟ با این همه ظلم آشکارا چرا سکوت ؟ )

حرف و شعار جدید از میر حسین موسوی شنیده نمی شد ! (کجاست آن نفتی که قرار بود سر سفرها بیاید ؟ ) ، ( رهایی از ترس از مهمترین مسائل کشور است ) ، ( من نامه ای برای آمریکا ننوشتم ) و ... شعارهای که از روی قصد ایراد می شد و شور و شوق جوانانی که کورکوانه طرفداری از اصلاحاتی که غیر قابل اجرا هست را دو چندان می کرد .

میر حسین موسوی از ماجرای مک فارلین سخن گفت و چنین ایراد کرد که در زمان نخست وزیری ایشان هر کسی بی قانونی می کرد شدیدا پیگیری و مجازات میشد همانطور که با عوامل حادثه مک فارلین برخورد شد ولی ایشان اعدام ها و کشتارهای دهه شصت و اعدام زنان و دختران محارب را بخاطر نداشتند ! در صورتی که وزیر اطلاعات دهه شصت توسط وی انتخاب شده بود ایشان همچنان از این جنایات بی اطلاعی می کنند !

سوالاتی که من از میر حسین موسوی می خواستم بپرسم ولی نه فرصتش را دادند و نه خودشان پرسیدند به ترتیب زیر بود :

1- آقای موسوی یاران دبستانی و دانشجویان ما سالیان سال هست در زندان ها زیر شدیدترین فشارها به سر می برند ، شما بعنوان یک انسان نه یکی از مسئولان جمهوری اسلامی چرا در مقابل چنین ظلم های آشکاری سکوت کرده بودید ؟ و اکنون به یاد یار دبستانی افتاده اید ؟

2- آقای موسوی چه تضمینی وجود دارد که حوادثی همچون قتل های دهه شصت که در دوران نخست وزیری شما رخ داد و قتل های زنجیره ای و حادثه کوی دانشگاه که در دوران اصلاحات اتفاق افتاد ! تکرار نشود ؟

3- آیا شما تعلیق فعالیت های هسته ای و غنی سازی اورانیم را خواهید پذیرفت ؟ و اگر نمی پذیرید چه راهکاری برای حل مذاکرات مشروط دارید ؟

ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
ضمناً سادگی مصلی بايد يادآور سادگی محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شديداً از زرق و برق ساختمان‌های مساجد اسلام آمريكايی جلوگيری شود. ( روح الله الموسوی الخمينی24/8/67 )


کاخی که شاهان در گذشته برای خود نتوانسته اند با زور و زرشان بسازند ، ما با پول بیت المال و نفت توانسته ایم بسازیم ، کاخی که وسعت آن به اندازه یک شهر است و سرمایه ای که می تواند ملتی را از رنج و بدبختی و فلاکت نجات دهد در آن خرج شده است ، این کاخ را می گویند برای عبادت ساخته اند ولی آیا عبادت در چنین جایی واقعا مورد قبول است ؟

مجموعه اصلی کاخ مصلی امام خمینی از شمال به بزرگراه رسالت، از جنوب به خيابان شهيد مظلوم آيت‌الله دكتر بهشتی، از شرق به خيابان شهيد قنبرزاده و از غرب به بزرگراه شهيد مدرس محدود مي‌گردد. اين کاخ در حال حاضر 000,650 مترمربع وسعت دارد كه با احتساب فضای گسترش و توسعه آن محدوده‌ای معادل 1.200.000 مترمربع را در برخواهد‌گرفت.

براستی چرا باید اینگونه بین المال این سرزمین از بین برود ؟ مگر دغدغه انقلاب عدالت و برابری نبوده است ؟ پس کجاست آن عدالتی که با آن ملت را برای تائید نظام جمهوری اسلامی ایران به پای صندوق های رای آوردید ؟

این انصاف نیست که از مال این مردم بدبخت و فلک زده که یتیمانشان با گرسنگی شب ها چشم روی چشم می گذارند اینگونه استفاده شود ، نمی توانم خودفروشی مادری را ببینم که این کار را برای سیر کردن شکم فرزندان خود می کند و ما کاخ ها می سازیم ! حسرت چشم مردی که زن و بچه اش هر روز انتظار او را در خانه می کشند مرا خفه می کند !

نمی خواهم در جایی که 120 هکتار از اراضی را به آن اختصاص داده اید و با چنین هزینه های هنگفتی سعی بر ساخت یک کاخ در آن دارید عبادت کنم ! نمی خوام عبادت کنم من بی عبادتی را به حق کشی و بی عدالتی ترجیح می دهم !

امام جمعه محترم تهران (رئيس جمهور وقت تهران آقای خامنه ای ) به اتفاق رئيس مجلس وقت تهران و امام جمعه موقت تهران (آقای هاشمی رفسنجانی) ضمن تصويب گزارش کارشناسی گروه پيگيری طرح ، طی نامه‌ای به آقای خمينی پيشنهاد نمودند که اراضی عباس آباد برای احداث مصلای امام خمينی اختصاص يابد. متن نامه بشرح زير است.



وسعت کاخ مصلی امام خمینی :

قطعه شماره يك: از شمال محدود به بزرگراه رسالت، از شرق محدود به ‌خيابان شهيد قنبرزاده، از جنوب محدود به ‌خيابان شهيد مظلوم آيت‌الله دكتر بهشتی و از غرب محدود به خيابان‌ پاكستان و بزرگراه شهيد مدرس

قطعه شماره دو: ازشمال محدود به بزرگراه شهيد همت، از شرق محدود به بزرگراه شهيد حقانی، از جنوب محدود به بزرگراه رسالت و از غرب محدود به بزرگراه مدرس

قطعه شماره سه: محدوده جنوب‌ خيابان شهيد قنبرزاده و محل فعلی پادگان عباس‌آباد، محدود بين خيابان‌های شهيد مظلوم آيت‌الله دکتر بهشتی، شهيد مفتح، شهید مطهری و پارسا.

ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]

بسیاری بر این باورند از زمانی که سکان دولت به دست احمدی نژاد افتاده،کشور به قهقرا رفته است.این روزها که به زمان انتخابات دهم ریاست جمهوری نزدیک می شویم این سخنان بیشتر از پیش ،خصوصا از سمت و سوی اصلاح طلبان به گوش می رسد. گویا مام وطن پیش از احمدی نزاد در وفور نعمت و آزادی غنوده بود و امروز توسط احمدی نژاد این خواب شیرین بر آشفته شده است و اصلاح طلبان بزرگوار تمام قد در صحنه حاضر شده اند تا این گربه ی ملوس را از چنگال این موجود مخوف برهانند.این نوشته بر آن است تا عرض کند که اصلاح طلبان ِ عزیز آسوده بخوابید که شهر در امن و امان است و اگر هم نیست از دستان مبارک شما کاری بر نمی آید. مگر زمان جناب مستطاب خاتمی چه تفاوتی با الان داشت. در زمان آن بزرگوار قتل های زنجیره ای به وقوع پیوست. مطبوعات ِ پایگاه دشمن به صورت فله ای توقیف شد.واقعه ی کوی دانشگاه و سرکوب، ببخشید هدایت ِ دانشجویان معترض انجام گرفت. تیر به مغز متفکر اصلاحات سعید حجاریان بر خورد کرد و بازداشت ها هم که الی ما شاء الله وجود داشت. به قول تدارکاتچی محترم و خوش قبای اصلاحات، هر 9 روز یک بار دولت با یک بحران مواجه بود. با این توصیفات اصلاح طلبان عزیز می خواهند تشریف بیاورند که کدام گره ی فرو بسته را از کار خلایق بگشایند؟ ان زمان که دولت کریمه و مجلس شریفه در دستان مبارک ایشان بود چه کاری از پیش بردند؟آقای کروبی،شیخ الشیوخ اصلاحات مگر در همان مجلس اصلاحات مرحمت نفرمودند و حکم حکومتی را پذیرفتند در مورد قانون مطبوعات؟آقای موسوی می فرمایند تعلیق را نخواهند پذیرفت. پس تحریم ها هم همچنان ادامه دارد و این سوسیالیست مسلمان هم نخواهد توانست بیش از ورژن دیگرش آقای دکتر احمدی نژاد نان بر سر سفره ی مردم بیاورد.

به باور این قلم به دست مزدور دیروز و تواب امروزبهتر است اصلاح طلبان عزیز کرکره های خود را پایین بکشند و دست در دستان رئیس جمهور محترم،دکتر احمدی نژاد به مرِ قانون اساسی عمل نمایند همانگونه که تا کنون دکتر این کار را کرده است. ایشان اگر نماینده ی همه ی مردم نیستند نماینده ی قانون اساسی هستند. ایشان چهره ی تابناک ِ جمهوری اسلامی هستند و مثل اصلاح طلبان اهل بزک کردن و روتوش نمودن و ماله کشی نیستند.

در عرصه ی فرهنگ و اقتصاد هم آقای احمدی نژاد ضربه ای به جامعه نزده است. وضعیت اقتصادی جهان نا مناسب است و از طرفی این تحریم های استکبار جهانی و متحدانش است که به مردم ایران ضربه زده است و معیشت آنان را با مشقت مواجه ساخته است. از منظر عزت اسلام و میهن اصلاح طلبان بزرگ ایران نیز تعلیق را نخواهند پذیرفت همانطور که اصلاح طلب گرانمایه آقای میر حسین موسوی نیز فرمودند. پس تحریم ها ادامه دارد.

از لحاظ فرهنگی هم بحمد الله وضعیت خوب است. بهرام بیضایی که فیلم ساخت.بنیامین هم آخرین کاست خود را به بازار عرضه کرد.حال ِ ساسی مانکن هم که خوب است.دیروز رفته بودم میدان انقلاب دیدم کتاب هم منتشر می شود.تازه منتشر هم نشود مگر چه می شود. دو هزار تیراژ کتاب که اینهمه همهمه ندارد. گور بابای آن دو هزار نفر که کتاب می خوانند.این دو هزار نفر که اکثرا هم قلم به دست مزدور هستند و خودشان کتاب های خودشان و دوستانشان را می خوانند که بود و نبودشان نفعی برای جامعه ندارد.

* بابا مردیم از بس همش انتقاد کردیم از جمهوری اسلامی. خیلی هم خوب و مامانیه این جمهوری اسلامی.هر کس ناراضی بره پاسپورتش رو بگیره و از این مملکت بره.

* نتیجه اخلاقی،عبادی ،سیاسی،ملی،مدنی و ...زنده باد دکتر محمود احمدی نژاد

http://www.behzadmehrani.net/post-269.aspx

ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
با مشت و لگد معنی امنیت چیست ؟
با نفی بلد ناجی امنیت کیست ؟
با زور مگو که امنیت هست !
با ناله ز من شنو که امنیت نیست !
فرخی یزدی

دیر زمانیست که مسئولان حکومتی از امنیت و آرامش یگانه ای در ایران اسلامی سخن می گویند که ما در واقعیت هیچ ندیده و احساس نکرده ایم ! چرا باید اینگونه ظاهر سازی شود ؟ ، ولی در واقعیت فضای رعب و وحشت که آرامش و امنیت را از زندگی ما سلب کرده وجود داشته باشد .

تهدید و بازداشت از طرف نیروها و نهاد های امنیتی جمهوری اسلامی ایران امر تازه ای نیست چرا که این امر برای سرپوش گذاشتن به ناعدالتی ها و بی قانونی هاست . به جرات می توانم بگویم حامیان امنیت در این کشور یکی از اساسی ترین دغدغه های ما شده اند که امنیت و آرامش را از ما سلب کرده اند .

تماس های که با خانواده ام در این چند وقت اخیر صورت گرفته و تهدیداتی که باعث از بین رفتن آرامش و آسایش آنها شده است به چه دلیل صورت می گیرد ؟ آیا مگر مجرمی در این میان هست که شما اینگونه برخورد می کنید ؟

زبان تهدید همیشه بار منفی دارد و برای سرکوب ، بازنگه داشتن و ترساندن به کار می رود و می توان نتیجه گرفت که نهاد های امنیتی جمهوری اسلامی ایران سعی بر این دارند تا اشخاص را به هر طریق ممکن با ترساندن و ... ساکت نگه دارند .

من بعنوان یک جوان ایرانی که متعهد به اصول انسانی هستم و به عدالت ، آزادی و حقیقت اعتقاد دارن چگونه می توانم در قبال قتل مظلومانه دل آرا دارابی ، معلمی که زیر تیغ اعدام هست و هزاران بی عدالتی دیگر سکوت کنم ؟ در کدام نقطه این کره خاکی دفاع از انسانیت ، عدالت و حقیقت جرم حساب می شود که شما ما را مجرم می شناسید ؟

گویی اتهامات واهی که به واسطه آنها بنده را تهدید می کنند جرم است ! ولی من نه جاسوس هستم ! و نه از حاکمان آمریکایی و اسرائیلی تبعیت می کنم ، دغدغه من برای عدالت و آزادیست ، من یک میهن پرستم که دیدن نا عدالتی و بی قانونی مرا می رنجاند و نمی خواهم به هیچ عنوان شاهد ویرانی میهنم باشم .

با استناد به کدام قانون مرا مجرم خطاب کرده و تهدید به بازداشت می کنید ؟ مهیمن من ایران است و برای آبادی و آزادی آن هر کاری که در توانم باشد انجام خواهم داد . چرا زمانی که کسی از بی عدالتی و بی قانونی حرف می زند او را متهم به اقدام علیه امنیت ملی می کنید ؟ امنیت ملی چیست که ما از آن بی خبریم و ما را متهم به اقدام علیه آن می کنید ؟

ما به کدام یک از مخالفان یا دوستان خود توهین کرده ایم که بخواهیم به رهبر جمهوری اسلامی ایران توهین کنیم ؟ چرا اینگونه سخنان واهی را که هیچ پایه و اساسی ندارد بعنوان اتهام به ما می چسبانید ؟ دوستان زیر فشار اعترافاتی کرده اند ! که خودتان می دانید هیچ کدام از نظر قانونی اعتباری ندارد . چرا سخن گفتن از عدالت و آزادی را بعنوان فعالیت ضد انقلابی بر می شمرید و از آن بعنوان بر اندازی نرم یاد می کنید ؟

من از تمام حقوق خودم دفاع خواهم کرد و به هیچ عنوان از طرف هیچ شخصی تهدیدات و اتهامات را نخواهم پذیرفت چرا که برای برپایی عدالت و آزادی باید ایستاد .
ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]

فرزاد اینجا سخن از انسانیت گفتن گناه است !
خیلی ها معلمی را زیر سوال برده اند !
من معلم آزادگی می خواهم .
معلم ایستادگی می خواهم .
معلمی می خواهم که مبارزه را یادم دهد .
معلمی را می خواهم که عدالت برایم سخن بگوید .
معلمی را می خواهم که مرا به حق کشان آشنا کند .

توهستی .
تو همان معلم من هستی که بسیار درسها از تو آموختم !
تو زندگی را به ما آموختی !
ولی در کنارم نبودی فرزاد .

فرزاد اینجا انسانیت را به سادگی می کشند .
اینجا بی گناه پای چوبه دار می رود .
اینجا سر بی گناه بالای دار می رود .
اینجا عاشقان را مرگ سزاوار است .
اینجا اصلا جایی نیست !

ولی تو هستی فرزاد !
تو همان معلم هستی که آزادگی آموختی
تو همان معلم هستی که انسانیت را آموخت
تو همان هستی که برای عدالت ایستاد
تو همیشه هستی .

ما هم هستیم ولی در کنارت نیستیم .
با تو هستیم ولی در کنارت نیستیم .
با تو سخن از آزادگی می زنیم ولی در کنارت نیستم .
با تو عدالت ، انسانیت و حقیقت را زنده نگه خواهیم داشت ولی درکنارت نیستم .
می خواهیم با ما باشی به هر قیمتی هم شده تو را در کنار خود خواهیم یافت .
به سادگی باید بگویم تو را دوست دارم معلم آزاده .

1- نسل سوخته، نامه ای از فرزاد کمانگر

طوفان تبر زنگار بسته‌اش را زمین بگذارد

نرگه ای میخواهد بروید

تفنگ ها لال شوند

کودکی می خواهد بخوابد


خانم ... عزیز

سلام

گفتی که نامه بابا آب داد را دوست داری و با روحیات تو نزدیکی بسیاری دارد، راست‌اش را بخواهید آن نامه را با تمام وجود برای دانش آموزان‌ام و برای کودکی‌های خودم نوشتم و در آن آرزوها و رویاهای‌ام را بر روی کاغذ آوردم.

کودکی من (و نسل ما) به گونه‌یی بوده تاثیرات عمیقی بر همه‌ی وجوه زندگی‌مان گذاشته است. من شعری از کودکی ام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. تازه در دهه‌ی سوم زندگی‌ام فهمیدم که توپ قلقلی را باید از بابا جایزه می‌گرفتم و پاهای‌ام را باید دراز می‌کردم تا مادر برای‌ام اتل متل می‌گفت. باید معلمان به ما یاد می‌دادند تا برای خورشید و آسمان شعر بسراییم، باید همراه درخت‌ها قد می‌کشیدیم، باید با رودخانه جاری می‌شدیم، باید با پروانه‌ها آسمان را در می‌نوردیدیم و باید و باید و باید و...


2- آقا معلم زندانی است ( بهزاد مهرانی )

روز معلم،روز کارگر،روز دانشجو، روز... روز... روز...

از روز خبری نیست. شام دیجور است. زمهریر استبداد بیداد می کند.

چه قول و قرار هایی که همه بر باد رفت. می گفتند اتوبوس واحد را مجانی می کنند اما به جایش رئیس سندیکای اتوبوس رانی را در بند کردند. می گفتند پیامبر اسلام بر دستان کارگر بوسه زده است اما باتوم را جایگزین بوسه کردند. می گفتند معلمی شغل انبیاست،اما فرزاد کمانگر را به حبس کشیدند و معلم را ضرب و شتم کردند. می گفتند مارکسیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند اما اندیشه را با تیشه پاسخ دادند و مومنین نیز در امان نماندند. گفتند دانشجو باید سیاسی باشد اما دانشجو را به خاطر اعتراضات صنفی نیز به سلول های انفرادی روانه کردند. هر چه گفتند نه آن کردند و هر چه می گویند نه آن می کنند ...

3- روزت مبارک معلم زندانی‌ی محکوم به اعدام ( مجتبی سمیع نژاد )

آقا معلم تو را بیش‌تر از تمام معلمانی که تا به امروز داشته‌ام دوست دارم؛ بیش‌تر از معلم کلاس اول‌ام که به من "صفر" می داد، بیش‌ از معلم کلاس دوم‌ام که پای‌ام را با طناب بست تا فلک‌ام کند، بیش‌تراز معلم کلاس سوم‌ام که به خاطر مشق ننوشتن از کلاس بیرون‌ام می‌کرد، بیش‌تر از معلم کلاس چهارم‌ام که چه‌‌قدر دوستش داشتم، اما رفت و دیگر نیامد، بیش‌تر‌ از معلم کلاس پنجم‌ام که بچه‌ها را از زمین بلند می‌کرد و به تخته می‌چسباند و کتک می‌زد، بیش‌تر از همه‌‌ی معلم‌های دوره‌ی راه‌نمایی و دبیرستان‌ام که همیشه همه‌ی کلاس‌های‌شان را به خاطر فوتبال بازی کردن "دودره" می‌کردم، بیش‌تر از همه‌ی استادهای دوره‌ی دانش‌گاه‌ام که ترسوها همیشه به من فقط و فقط "ده" می‌دادند و من رکوردار "ده" گرفتن در دانش گاه شده بودم. تو را بیش‌تر از همه‌ی آنان دوست دارم،‌ چرا که مفهوم درسی را به من آموختی که پیش از تو آن را تنها خوانده بودم، درس عشق و محبت و دوست داشتن...

4- رنگ آبی روز معلم، تقدیم به فرزاد کمانگر ( شیدا جهان بین )
5- کمپین نجات فرزاد کمانگر
6- کمپین همبستگی با فرزاد کمانگر
ادامه نوشته ... »
| 2 نظر ]
سبا سلام

آقای شاهرودی ، دل آرا دارابی نقاش متهم به قتل ساعت شش صبح روز جمعه 11 اردیبهشت ماه بدون اطلاع وکیل مدافع و خانواده اش در زندان رشت اعدام شد .

آقای شاهرودی ، این حکم در حالی اجرا شد که 10 روز پیش به خانواده وی اطلاع داده بودند رئیس قوه قضائیه برای مدت دو ماه اجرای حکم وی را به تعویق انداخته است و از طرفی آقای علیرضا جمشیدی سخنگوی قوه قضائیه پیش از این اعلام کرده بود کلیه احکام قبل از اجرا باید به وکیل مدافع متهم ابلاغ شود و ابلاغ نکردن آن ، کاری غیر قانونی است .

علاوه بر اینها هفته گذشته در کمیسیون حقوق و قضایی مجلس مقرر ه یی از قانون مجازات اسلامی به تصویب رسید که مطابق آن اطفال زیر 18 سال به شرط اینکه بلوغ فکری نداشته باشند ، قصاص نمی شوند . با توجه به اینکه این مقرره از طرف خود دستگاه قضایی به مجلس ارائه شده بود ، نباید صبر می شد تا این قانون مراحل تصویب را پشت سر بگذارد و در واقع این لایحه نمی توانست بهانه ای برای جلوگیری از اجرای این حکم باشد ؟

آقای شاهرودی ، خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است : اگر فردی را به ناحق بکشند مانند این است که همه انسان ها را کشته اند و اگر کسی را از مرگ ناحق نجات دهند مثل این است که همه انسان ها را نجات داده اند . چگونه است در جامعه ما مسئولان با کارشکنی ها و کارهای غیرقانونی سعی بر این دارند ، تا یک شخص که اتهامش کاملا به اثبات نرسیده و از نظر دستور قضایی جنابعالی و ایرادات پرونده نباید اعدام می شد ، اعدام شود ؟

با توجه به ایراداتی که از طرف وکیل وی اعلام شده بود و با توجه به دلایلی که در بالا ذکر شدند چرا چنین حکمی اجرا شده است ؟ مگر قضات و مسئولان دستور جنابعالی را دریافت نکرده بودند ؟ مگر با قانون اجرای احکام آشنایی نداشته اند ؟

آقای شاهرودی ، بنده بعنوان یک ایرانی و یک انسان که پایبند به اصول انسانی و عدالت می باشم از شما می پرسم که چنین کار غیر قانونی نمی تواند جنایت باشد ؟ و از طرف خودم و تمامی کسانی که انسانیت و عدالت در وجودشان زنده است درخواست می کنم دستور فرمائید تا در مورد این پرونده تحقیق و با مصوبان چنین کارشکنی برخورد شود .

با سپاس
حسین رونقی ملکی
ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
دل آرا نگاهت تنم را به لرزه می اندازه
نگاهی از پشت عکسی بی روح و بی جان ،
نمی دانم اگر روزی با تو رودرو می شدم چه حسی به من دست می داد
ولی نه !
جراتش را ندارم ، شهامتش را ندارم
من انسانیت را کشتم نمی توانم از تو سخن بگویم
شرمم می شود به روی معصوم تو نگاه کنم
مرا ببخش
مرا ببخش
دل آرا مرا ببخش که نتوانستم طناب دار را از گردنت بردارم
دلم خون است
چشم پر از اشک است
احساسی غریب و بدون وصف دارم
مرا ببخش
نتوانستم از حقانیت و عدالت دفاع کنم
حقیقت دارد من تو را کشتم
من بودم
ولی تو مرا ببخش


خبر کوتاه بود :
- " اعدام شان کردند "
خروش ِ دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم ِ خسته اش از اشک پر شد
گریه را سر داد ...
و من با کوششی پر درد اشکم را نهان کردم
- چرا اعدامشان کردند ؟
می پرسد ز من با چشم ِ اشک آلود
چرا اعدام شان کردند ؟
- عزیزم دخترم !
آنجا ، شگفت انگیز دنیای ست : دروغ و دشمتی فرمانروایی می کند آنجا
طلا ، این کیمیای خون ِ انسان ها
خدایی می کند آنجا
شگفت انگیز دناییی که همچون قرن های دور
هنوز از ننگ ِ آزار ِ سیاهان دامن آلوده ست
در آنجا حق و انسان حرف هایی پوچ و بیوده ست
در آنجا رهزنی ، آدمکشی ، خونریزی آزاد است
و دست و پای آزادی ست در زنجیر
عزیزم دخترم !
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدام شان کردند
و هنگامی که یاران
با سرود ِ زندگی بر لب
به سوی مرگ می رفتند
امیدی آشنا می زد چو گل در چشم شان لبخند
به شوق ِ زندگی آواز می خواندند
و تا پایان به راه ِ روشن ِ خود با وفا ماندند
عزیزم !
پاک کن از چهره اشکت را ز جا برخیز !
تو در من زنده ای ، من در تو ، ما هرگز نمی میریم
من و تو با هزاران ِ دیگر
این راه را دنبال می گیریم
از آن ِ ماست پیروزی
از آن ِ ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم !
کار ِ دنیا رو به آبادی ست
و هر لاله که از خون ِ شهدیان می دمد امروز
نوید ِ روز ِ آزادی ست

هوشنگ ابتهاج
ادامه نوشته ... »