| 0 نظر ]

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن نیست که آهسته و پیوسته رود

رهرو آن است که گاهی بنشیند، نرود
تا ببیند که چه رفتست و چه باید برود


سالها پیش (سال 89) وقتی در بازداشت بودم قرار بود با 300 میلیون وثیقه تا زمان دادگاه آزاد شوم اما خبری غیرواقعی در خصوص من باعث شد به صورت غیرقانونی قرار وثیقه من به قرار بازداشت طولانی مدتی تبدیل شود که تا به امروز هم درگیر آن بوده و هستم و گویا خواهم بود. آن روزها همه چیز را جمع کرده بودم صدایم کردند و گفتند آزادی،حس رهایی خوشحالم کرد ولی بعد از چند ساعت معطل شدن من را به سلول بازگردانند و گفتند خبری از آزادی نیست. برایم قابل درک نبود انگار هیچ چیز را نمی دیدم در آن موقعیت نفس کشیدن هم برایم سخت بود.

این را گفتم تا بگویم گاهی شور و شوق و بدون فکر و منطق عمل کردن می تواند عواقب سنگینی برای خودمان و دیگران داشته باشد. این روزها #جعفر_عظیم_زاده عزیز در اعتصاب غذاست و حالش خوب نیست من هم این را می دانم از حقوق انسانی او دفاع کرده ام و آزادی را حق او دانسته ام همانطور که حق خودم می دانم. و می دانم چند روزی است که با مرخصی او موافقت و کارها برای بیرون آمدنش انجام شده است. با علم به این قضیه و تجربه های که داشته ام درک کردم که طی روزهای گذشته کمی آرامش و با منطق پیش رفتن در مورد جعفر عزیز می توانست بهتر جواب دهد و شاید تا به امروز به مرخصی آمده بود.

سخن واضح است و روی سخنم با دوستانی است که با نیتی صادقانه اعتراض می کنند اما باید بدانیم برخی از افراد که گاهی نقاب دفاع از حقوق بشر و زندانی سیاسی را بر چهره می زنند این اعمال را در راستای منافع خود انجام می دهند. برای این دوستان نه جان جعفر عزیز مهم است و نه جان حسین و نه صدها زندانی و انسان دیگر.آنها سوژه ای می خواهند برای خبر نوشتن و تیتری می خواهند برای دریافت حقوق خود. در نگاه من محمود بهشتی، محمد صدیق کبودوند، جعفرعظیم زاده، محمد امین هادوی،ریحانه طباطبایی، اکبر امینی، یاشار دارالشفا، مهدی و حسین رجبیان، محمد حسین نجفی، واحد خلوصی، نوید خانجانی، نرگس محمدی و ... و ده ها نفر دیگر هم بغض و همدرد هستند آنها را می فهمم درد خانواده هایشان را درک می کنم اما نمی توانم با خودخواهی گاه برای رضایت خاطر خودم و گاه برای اهدافم باری اضافه بر دوش این افراد که شاید اسم بسیاری از آنها را تا به امروز حتی نشنیده باشید باشم.


بُعد دیگر قضیه این است که پدرم و مادرم از من انتظار آرامش دارند و آیا من باید با خودخواهی خودم پدر و مادری را که هفت سال است بدترین برخوردها را دیده اند و رنج ها و سختی های زیادی را تحمل کرده اند آزار بدهم؟ پدر، مادر، خواهر و برادر و گاه دوستان و اطرافیان من حق ندارند چند صباحی با آرامش زندگی کنند؟ روی انتقاد را به سمت دوستانی بگیرم که هم صنف جعفر عظیم زاده هستند و خود را پرچم دار فعالان کارگری می دانند و پس از آزادی از زندان سکوت اختیار کرده اند؛ به محمود بهشتی، اسماعیل عبدی، رسول بداقی و معلمان عزیز باید درود فرستاد که بی ادعا از حقوق انسان ها دفاع می کنند و لب به گله نمی گشایند. زندگی را باید با نگاهی وسیع نگریست زندگی با چشمان بسته مطلوب من نیست.

شعر از حسن سلطانی
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]


خانه‌مان به موشک هم نیاز ندارد.

همیشه فکر می‌کنم به بادی می‌رمبد روی سر و هیکلمان.
شعر از #ماهرخ_غلامحسین_پور

مي گويند اين عكس آخرين عكس سربازاني است كه در تصادف اتوبوس كشته شدند.

این روزها که خودم هم درگیر موضوع سربازی اجباری هستم این حادثه برام بسیار ناراحت کننده بود. دیروز نظام وظیفه بودم پسرکی هجده ساله که معلوم بود کارگر مکانیکی هست میگفت: من کاگرم من مریضم و پول ندارم هی برای معاینه معافیت پزشکی و امثال این پول واریز کنم هر جا می روم اول پول می خوان اگر می خواهید معافم کنید معاف کنید اگر نه من پول ندارم منو بفرستید سربازی. دیدن این وضع بشدت ناراحتم کرد حس کردم باید چشمو ببندم و این اتفاق رو نبینم ولی نشد.

به این راحتی نیست که ما از آن می نویسم و میگوییم، مادرها، پدرها، خواهرها، برادرها و همسرها و شاید هم دوست دخترها و عشق ها داغدار عزیزترین جوان های خود هستند تحمل این درد سخت و جانکاه است. راههای که جان می گیرند و مرگ را بجای مقصد ارزانی میدارند.

#سرباز
#سربازی
#سربازی_اجباری
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]

یک قاب سیاه و سفید گاهی خوش رنگترین احوالات زندگی را به تصویر می کشد. داستان پدر و پسر را.
بچه که بود پدرش را از دست می دهد از همان بچگیش بجای کودکی با کارگری کردن شروع می کند به ساختن زندگی و آینده خود و با کارگری بزرگ می شود و می شود اوستای آهن کار، جوشکار و آلومینیوم کار. خانواده، مادر، برادر و اطرافیانش را سرپرستی می کند و می رسد به امروز.
امروز با کارگری و نانوایی بچه هایش را بزرگ کرده، هر چند با آزارهای پسری چون من زندگیش فراز و فرود های زیادی داشته اما با شرافت و با وجدان کار و زندگی کرده است. بچه ها از این خصوصیات پدر بی بهره نبوده اند هر چند هر انسانی خطا و اشتباه می کند.
گاهی دشواری های زندگی باعث می شود پدر را برنجانم و بعد از آن خودم نیز می رنجم و غصه دار می شوم برای پدری که به معنای واقعی کلمه پدر و ستون زندگی است.
یقین پیدا کرده ام که فقط پدر می تواند برای فرزندش پدری کند هر چند فرزند رسم فرزندی را به جا نیآورد.
‫#‏سید_احمد_رونقی‬
ادامه نوشته ... »