[پنجشنبه, تیر ۰۳, ۱۳۹۵
|
0
نظر
]
همیشه فکر میکنم به بادی میرمبد روی
سر و هیکلمان.
شعر از #ماهرخ_غلامحسین_پور
مي گويند اين عكس آخرين عكس سربازاني
است كه در تصادف اتوبوس كشته شدند.
این روزها که خودم هم درگیر موضوع
سربازی اجباری هستم این حادثه برام بسیار ناراحت کننده بود. دیروز نظام وظیفه بودم
پسرکی هجده ساله که معلوم بود کارگر مکانیکی هست میگفت: من کاگرم من مریضم و پول
ندارم هی برای معاینه معافیت پزشکی و امثال این پول واریز کنم هر جا می روم اول
پول می خوان اگر می خواهید معافم کنید معاف کنید اگر نه من پول ندارم منو بفرستید
سربازی. دیدن این وضع بشدت ناراحتم کرد حس کردم باید چشمو ببندم و این اتفاق رو
نبینم ولی نشد.
به این راحتی نیست که ما از آن می
نویسم و میگوییم، مادرها، پدرها، خواهرها، برادرها و همسرها و شاید هم دوست دخترها
و عشق ها داغدار عزیزترین جوان های خود هستند تحمل این درد سخت و جانکاه است.
راههای که جان می گیرند و مرگ را بجای مقصد ارزانی میدارند.
#سرباز
#سربازی
#سربازی_اجباری
0 نظر
ارسال یک نظر
با درود،
از اینکه نظر خود را با من در میان میگذارید سپاسگزارم.
با مهر
حسین