
[دوشنبه, مرداد ۲۶, ۱۳۸۸
|
1 نظر
]

فریاد پر طنین جوان در هوا شکفتای سبز جامگانما و شما ، برادران و خواهران محنت کشیده ییمسهم برادران و خواهران ستمکش گلوله نیستما تن به زندگانی ننگین نمی دهیمنا گه صفیر تیر هوا را ز هم دریدشگرف خون جوان بر زمین چکیدبر خاک اوفتاددر خون تپیددر وقت مرگ روی لبش خنده یی شکفتبا خون خود نوشتآخر فتاد مرغ سعادت به دام مازد روزگار سکه ی عزت به نام مامادر چنان عقاب به بالین او رسیدفرزند را به سینه ی پر مهر خود...
[سهشنبه, مرداد ۲۰, ۱۳۸۸
|
0
نظر
]

کمی آن طرف تر از مرز زندگی زوربای یونانی مرا به رقص می خواند در کنار گورستانی متروک مرده ها بر سر تابوت می رقصند آنها تحلیل می کنند زندگی را و فریاد می زنند : ... من در پی یافتن حقیقتی نا معلوم پیکرم را بر خاک گورستان می کشم تا شاید لاشه ای برایم از نسل های سوخته بگوید نسل هایی که قرن به قرن فنا شده اند و شعور انسانیشان در قاب دین ورزی گم شده است ! نعش ها سرگردان نعش...
[سهشنبه, مرداد ۱۳, ۱۳۸۸
|
0
نظر
]

ما به کشتار مردم بی گناه می گوییم نه ؛ما به اعترافات دروغین می گوییم نه ؛ما به دروغ پردازي می گوییم نه ؛به زندان و شکنجه می گوییم نه ؛به آلت دست شدن می گوییم نه ؛به فریب و ریا می گوییم نه ؛به زد و بند می گوییم نه ؛به دزدی می گوییم نه ؛ما با هم هستیم ،با هم ما دريائيم ،با هم ما تسخير ناپذيريم ،ما را نمی توان شکت داد .اما ...آقای شریفی نیا می دانی فرق ما با تو و امثال تو چیست ؟ ما چیزی برای از دست دادن...