| 3 نظر ]
حسین رونقی پیش از بازگشت به زندان


یک روز پیش از بازگشت به زندان : برای ساختن فردا، تغییر را باید از خودمان شروع کنیم..

ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]

برای مادرم ؛ گفتی بایست ایستادم ، گفتی بخند خندیدم ، اما نگفتی گریه کن اشک بریز همانگونه که نگفتی طلب عفو و بخشش کن ! اما خوب یادم هست که گفتی شیرم را حلالت نمی کنم اگر از این بی وجدان ها طلب عفو کنی .
برای خواهرم ؛ راست می گویی چرا نباید در این دوران انسان باشیم و مثل انسان زندگی کنیم ، گفتی برو و مردانه بایست ، گفتم خواهرم یادت باشد که رمز ماست ایستاده مردن .
برای پدرم ؛ روزها سخت و سخت تر می شود اما تو استوارتر و باشکوه تر می شوی و هنوز پاسدار ارزشها و اصول خودت هستی و من اینگونه خواهم بود .
برای برادرم ؛ همانند پدر بودن سخت است اما تو بودی ، ساده و بی آلایش و پاک در این وادی مرا همراهی کردی و می کنی و خواهی کرد .
برای دوستانم ؛ من همیشه تاریک ترین راه ها را با همراهان استوارم سپری کرده ام و می دانم این راهها با همراهی شما سرانجام خواهد داشت .
برای هم مینهانم : همدردم ، غصه می خورم و از اینکه چنین روزهای را پشت سر می گذارید شرمنده ام ، می ایستم تا این روزها را بگذارنیم به امید روزهای روشن .
برای میهنم : دوستت دارم .
برای بازجوی نامهربانم ؛ من که طاقت دیدن نگاه مادر را نداشتم چه برسد به اینکه بخواهم به ناله ها و نفرین هایش دامنم گیرد ، شعر احمد شاملو را بخوان : باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازدکه مادران سیاه پوش داغ داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد هنوز از سجاده ها سر بر نگرفته اند .
برای خودم ؛ روزگار سیاهی برای ایرانمان ساخته اند سیاه تر از شب ، آبادی ها را ویران کرده اند ، بذر کینه را بجای عشق کاشته اند ، اندیشه های سلطه گرایانه ریشه های مردم و میهن را می سوزاند ، جهل بر عقل حکومت می کند و چنین است که رسم برادر کشی مرسوم می شود و انسانیت می میرد . اما با همه اینها می گویم دریغا که ایران ویران شود .
ادامه نوشته ... »
| 5 نظر ]
چندی پیش مطلبی تحت عنوان تلخ تر از تلخی ، گزارش یک واقعه ! منتشر کردم . این گزارش در مورد دخترمعلولی به نام هانیه بود که صبح 26 مرداد 1391 بعد از زلزله آذربایجان در روستای سرند ورزقان رها شده بود ، به گفته مددکاران زن حاضر در کمپ سرند تمام بدنش کبود بوده ، دست ها و پاهایش که جای طناب در آن نمایان بود کبود شده بود و با توجه به شواهد ، مددکاران زن از احتمال قوی تجاوز جنسی به این دختر بی گناه خبر می دادند .
متاسفانه بعد از منتشر شدن این گزارش محمد رضا صادقی ، مدیرکل بهزیستی استان آذربایجان شرقی در مصاحبه با آناج  با کتمان این واقعه گفته بود : چنین موردی تا به حال دیده نشده است، هر شخصی که در مراکز ما پذیرش می شود ابتدا، مخصوصا قشر زنان مورد معاینات پزشکی قرار می گیرند که تا به حال چنین موردی گزارش نشده است.
این کتمان حقیقت از سوی مدیرکل بهزیستی استان آذربایجان شرقی در حالی صورت گرفت که مستندات موجود حرفهای ایشان را کاملا نقض می کرد ، چرا که براساس شواهد و مستندات این دختر معلول به اورژانس اجتماعی تبریز تحویل شده بود و ایشان با دروغ و کتمان حقیقت سعی بر انکار ضعف خود در مدیریت این نهاد در استان مربوطه داشته است . 
من و بسیاری از دوستانم بعد از آن جریان پیگیر وضعیت هانیه بودیم و با مراکز مختلف امدادی و بهزیستی در تبریز تماس گرفتیم اما متاسفانه تاکنون هیچ خبری از وضعیت این دختر معلول آسیب دیده بدست نیاوردیم و در نهایت متهم به نشر اکاذیب و دروغ گویی شدیم .
در راستای شفاف سازی و پاسخگو بودن مدیر کل بهزیستی استان آذربایجان شرقی در مورد مفقود شدن این دختر معلول و همچنین در مقام دفاع از عملکرد مثبت امدادگران کمپ سرند ، تصاویری از دختر معلول و ماموران اورژانس اجتماعی منتشر می گردد . هم اکنون من هم همانند بسیاری از هم میهنانم انتظار دارم تا آقای محمدرضا صادقی در مورد وضعیت این دختر معلول پاسخگو بوده و اطلاع رسانی کنند .















ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
عکس از حسین رونقی
 
مردم شهر ملکان یکی از شهرستان‌های استان آذربایجان شرقی صبح روز چهارشنبه قبل از طلوع آفتاب به کنار رودخانهٔ شهر می‌روند و جشن چهارشنبه سوری را بر پا می‌کنند.
مرد و زن با آب رودخانه صورت خود را می‌شویند و سنگی به آب پرتاب می‌کنند تا درد‌ها و رنج‌های گذشته را از خود دور کنند.
دختران جوان بر چشمان خود سرمه می‌کشند و ناخن‌های خود را کوتاه کرده و کوزهٔ خود را پر از آب رودخانه می‌کنند. در کنار رودخانه آتش روشن کرده و از روی آتش می‌پرند و عده‌ای هم از روی آب روان پریده و جمله «آتیل ماتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه» را می‌گویند و گاهی اوقات پوست گردویی که داخل آن آتش روشن کرده‌اند به رودخانه روان می‌سپارند.
روز سه شنبه مردم با خرید آینه، نمک، کبریت و کوزه به استقبال چهارشنبه سوری می‌روند.
در این روز مردم با اهدای شیرینی و هدیه‌های به بانوان فامیل به دیدار آن‌ها رفته و به آن‌ها ادای احترام می‌کنند. برای تازه عروسان هدایای مفصلی به نام “خُنچآ” می‌برند. خُنچآ شامل میوه، کوزه، سبزه، شیرینی، آینه، آجیل، نمک و کبریت و… را شامل می‌شود. شب چهارشنبه سوری “سه شنبه شب” دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود می‌کشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود می‌روند. صاحبخانه از صدای قاشق‌هایی که به کاسه‌ها می‌خورد به در خانه آمده و به کاسه‌های آنان آجیل چهارشنبه‌سوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول می‌ریزد.
شب هنگام سه شنبه مراسم شال انداختن پس از خاموشی آتش و گره‌گشایی و قاشق‌زنی جوانان اجرا می‌شود. خانواده‌ها آجیل مشگل‌گشای چهارشنبه سوری و شیرینی می‌خورند و بزرگتر‌ها عیدانه‌ای بعنوان چهارشنبه سوری به کوچکتر‌ها می‌دهند و شام شب چهارشنبه سوری را با خوردن “کالآ جوش” سپری می‌کنند. آخر شب برای دور کردن اهریمن و روشنایی بخشیدن به خانه شمعی یا چراغی بر پشت بام، روشن می‌کنند.

ادامه نوشته ... »
| 9 نظر ]

سرزمین ما همیشه مورد هجوم افکار بیمار بوده و خواهد بود به جرات می‌توانم بگویم آنچه در ایران امروز اتفاق می‌افتد مانند حرکت نفرت پراکنانه و تاسف بار عده‌ای از پان ترک‌ها در حاشیه دیدار فوتبال زاییده چنین افکاری است. آن‌ها که هم میهنان فارس زبان ما را متهم به توهین کردن، شوونیسم و فاشیست بودن می‌کنند خوب می‌دانند که خودشان عقایدی‌نژاد پرستانه دارند و بیش از هر تفکری به دیگر هم میهنانشان توهین می‌کنند.
این افراد که گویی هویت و ملیت آذربایجانی ایرانی خود را گم کرده‌اند و خود را تورک معرفی می‌کنند بهتر از همگان می‌دانند که نوع نگرش آن‌ها بنا به تعریف شوونیسم که طرفداری مفرط و غیرعقلانی از گروه تجزیه طلبان ترک گرا است نزدیک‌تر به شوونیسم است و نوع نگاه‌نژاد پرستانه و حس برتری به دیگر ایرانیان خود بیانگر وجود شوونیسم پان ترک‌ها است.
به باور بسیاری از ما آذری زبانان که ریشه در آذربایجان ایران داریم آذربایجان پاره تن ایران است مسلم است که ایران برای همهٔ ایرانیان است. امروز که زبان مادری و تدریس آن دستاویزی برای عده‌ای از پان ترک‌ها شده است مسئله‌ای مهم و قابل توجهی برای همه ایرانیان است چرا که همه ما باور داریم که زبان مادری برای هر شخص باید تدریس شود و این را حق طبیعی او می‌دانیم، آن چنان که در اصل پانزدهم قانون اساسی نیز ذکر شده، زبان مادری یکی از حقوق اولیه هر فردی می‌باشد.
متاسفانه سیاست‌های مخرب دولت جمهوری اسلامی ایران و بی‌توجهی به حقوق فرهنگی اقوام ایرانی که با نگرشی امنیتی – سیاسی به مطالبات فرهنگی و قومی همراه شده، سبب تحریک اقوام و قوم گرایی می‌شود. تا آنجا که شاهدیم عده‌ای از تحصیل کردگان آذربایجان با جریان سازی و راه انداختن حرکتی تحت عنوان “می‌لت چی” یا “هویت طلبان” سعی بر انکار هویت تاریخی و ایرانی خود دارند و با رواج دادن “ترک گرایی” و با ادعای «ترک و غیر ایرانی» بودن آذربایجانی‌ها، در صدند که برای آذربایجان و آذری‌ها تاریخ بسازند. پیش از این آن‌ها “پان ترک‌ها” با عنوان ستم قومیتی بدنبال افکار پلید خود بودند اما پس از آنکه دیدند آذربایجانی‌ها در قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی بیشتر از هر قوم ایرانی سهم داشته‌اند افکار خود را با مطرح کردن عنوان دیگری دنبال کردند.
به راستی این تعداد از هم میهنان ما که بدون هیچ پشتوانه فکری و منطقی از پان ترکیسم حمایت می‌کنند می‌دانند که پان‌تُرکیسم، ایدئولوژی ملی‌گرایانه (ناسیونالیستی) و توسعه‌خواهانه‌ای است که برپایهٔ آن همه مردمانی که به زبانی ترکی‌تبار سخن می‌گویند، ملت واحدی هستند که باید تحت رهبری در دولتی واحد متحد شوند هدف پان‌ترکیسم گردآوردن همهٔ ترک زبانان تحت رهبری ترکیه است و نماد پان ترک‌ها بر گرفته از سازمان جوانان حزب جنبش ملی ترکیه (گرگ‌های خاکستری) است. گرگ‌های خاکستری سازمانی است با اهداف فرا ملیتی که یک گروه افراطی تروریستی و فاشیستی شامل می‌شود.
به عنوان یک آذربایجانی ایرانی، از تمامی مطالبات فرهنگی و قومی اقوام ایرانی، از جمله “حق آموزش زبان مادری” دفاع می‌کنم و همچنان که تجزیه طلبی را محکوم می‌کنم توهین به اقوام ایرانی را در هر صورت ممکن ناشایست و مطرود می‌دانم چرا که همه اقوام ایرانی به عنوان یک انسان و یک ایرانی حقوق برابر دارند. شرمنده سرزمینم ایران هستم که چنین روز‌ها و دوران سیاهی را پشت سر می‌گذارد.


پی نوشت : با سپاس از نادر کریمی جونی و عباس مقدم
ادامه نوشته ... »