[یکشنبه, تیر ۲۵, ۱۳۹۶
|
0
نظر
]
#مریم_میرزاخانی جایی بود که باید می بود، به جایی رسید که می خواست انگار هیچ محدودیت و مانعی برایش مهم نبود! بدون حاشیه و بدور از ترس از قضاوت شدن، به سراغ رویاها و خواسته هایش رفت و انتخاب کرد تا به آنها برسد و رسید!
نمونه بارز زنی بود که نشان داد زنان می توانند به همه آن چیزی که یک انسان می تواند به آن برسد برسند. افکار پیش افتاده را کنار زد و زن ایرانی موفق را به تصویر کشید. باید ناراحت و نگران خودمان باشیم که انسانی چون او، با اراده ی محکم و دانشی فراوان را در کنارمان نداریم. باید به حال خودمان بگرییم که بخاطر قوانین نادرست حاکم آناهیتا دختر زنده یاد مریم میرزاخانی تابعیت ایرانی ندارد. جفای که ما به او کردیم قابل جبران نیست تا زمانی که زنده بود تابعیت ایرانی به فرزندش داده نشد.
از اینکه دیگر در کنارمان نیست و نمی تواند برای بهتر شدن دنیا تلاش کند ناراحت و اندوهگینم! اما خوشحالم حداقل آنگونه که می خواست زیست و به آن چیزی که علاقه داشت رسید! ذهنیت و باورها را تغییر داد و نشان داد زنان می تواند پیشتاز و پیشرو باشند. از سویی دلگیر می شوم از اینکه دختر کوچک او آناهیتا برای از دست دادن مادر کم سن و سال بود. آرزو میکنم راهش پر روهر و یاد و خاطرش گرامی و زنده باشد.
[جمعه, تیر ۲۳, ۱۳۹۶
|
0
نظر
]
چند هفته پیش بود از یکی از کوچه های عباس آباد رد می شدم، پسر بچه ای که می دوید با شدت به من برخورد کرد، ترسیده و نگران بود.
خندیدم گفتم "داری از مدرسه فرار می کنی؟" دست منو گرفت گفت نه عمو، اون آقاهه افتاده دنبالم به من می گه باید با من بیای!
دیدم یه مرد جوانی از پشت سرش داره میاد تا منو دید مسیرش رو تغییر داد!
پسر بچه بهم گفت: " موبایلتو میدی من زنگ بزنم مامانم!" گفتم آره، گوشی رو دادم شماره رو گرفت ولی کسی جواب نداد. بیشتر ترسیده بود گفتم نگران نباش تا خونتون می برمت! چرا تنهای داری میری خونتون؟ گفت: سرویسم امروز سر خیابون منو پیاده کرد! تا دم در خونشون دست منو محکم گرفته بود رسیدیم و آیفون رو زدیم در رو باز کردن رفت تو خونه!
نیم ساعت بعد گوشیم زنگ خورد، مادر پسر بچه بود. کلی تشکر کرد. بهش توضیح دادم و گفتم به سرویس مدرسه اش بسپرید! منم وظیفه ام بود کاری که می تونستم رو کردم.