| 2 نظر ]
هر چه بینا چشم ، رنج آشنایی بیشتر هر چه سوزان عشق ، درد بیوفائی بیشتر هر چه جان کاهیده تر ، نزدیکتر پایان عمر هر چه دل رنجیده تر، سوز جدائی بیشتر هر چه صاحبدل فزون ، برگشته اقبالی فزون هر چه سر آزاده تر ، افتاده پائی بیشتر هر چه دل رنجیده تر ، زندان هستی تنگتر هر چه تن شایسته تر ، شوق رهایی بیشتر هر چه دانش بیشتر ، و امانده تر در زندگی هر چه کمتر فهم ، کبر و خودنمائی بیشتر هر چه بازار دیانت گرم ، دلها سردتر هر چه زاهد بیشتر ، دور از خدائی بیشتر هر چه تن در رنج و زحمت ، ناامیدی...
ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
اتفاقهای ساده همیشه زود میگذرند. عکسهای فرسوده خاطره های جوانی را به رخ می کشند. کسی انسوی سرزمین اشتی موسیقی باران را زمزمه میکند...اما من هنوز فرسنگها راه با بودنت فاصله دارم. می اندیشم:شاید اگر سیبی سرخ از درخت همسایه بر گرد این کهنه زمین فرو افتد با کدامین رود هستی ؛به دریا میرسد؟ حرفهایم که تمام میشوند میدانم که از لحظه ای تنگ بر دروازه عشق وارد شدم! همیشه فکر میکنم تا روزهای بودن و رفتن چند عقربه فاصله است که هنوز در انتظارم؟ من تو را در انتظارم...با چشمانی اشنا...از گذشته ای نزدیک...تا...
ادامه نوشته ... »
| 2 نظر ]
همیشه اینگونه بوده است . کسی را که خیلی دوست میداری ، زودتر از دست می د هی . پیش از آنکه نگاهش کنی ، مثل پرنده ای زیبا بال می گیرد و دور می شود . فکر می کردی می توانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کوها سرک می کشد ، در کنارش باشی . هنوز بعضی از حرفهایت را به او نگفته بودی ، هنوز همه لبخند های خود را به او نشان نداده بودی . همیشه اینگونه بوده است . کسی که از دیدنش سیر نشده ای ، زود از دنیای تو می رود ، وقتی به خودت میای که حتی ردی از او در خیابان نیست . فکر...
ادامه نوشته ... »
| 2 نظر ]
نمی گویم فراموشم مکن هرگز .... ولی گاهی به یاد آور .... رفیقی را که می دانی .... نخواهی رفت از یادش ..!...
ادامه نوشته ... »