[چهارشنبه, بهمن ۰۲, ۱۳۸۷
|
]
با مشت و لگد معنی امنیت چیست ؟
با نفی بلد ناجی امنیت کیست ؟
با زور مگو که امنیت هست !
با ناله ز من شنو که امنیت نیست !
فرخی یزدی
اصلا احساس آرامش و امنیت ندارم ! نه بخاطر مجرمان و جانیان ! بخاطر همان ناجیانی که خود مخل امنیت هستند هراس دارم و زندگی بر من سیاه و تار گشته است !
امنیت این نیست که در خیابان ها راحت بگردیم ! امنیت آن است که من وقتی حرفی می زنم با خیالی راحت و با آرامش کامل در خانه خود زندگی کنم و بدون هیچ هراسی نفس بکشیم !
ادامه نوشته ... »
[سهشنبه, دی ۱۷, ۱۳۸۷
|
]
زمانی به عزاداری اعتقاد داشتم و بخاطر همین اعتقادات زنجیر می زدم ! آن زمان عزاداری هم فرق می کرد ! بگذریم ! امروز برای دیدن هیئت های عزاداری رفتم بیرون و علاوه بر حضور مردم عزاداران شاهد حضور نیروهای انتظامی و امنیتی و یگان های ویژه و ضد شورش بودم ! تعجب کردم که چرا اینگونه شده است !
حال می گویم اگر در این جامعه آزادی هست ، اگر اعتقاد این عزاداران و مردم اسلام هست پس وجود این نیروها برای چیست ؟ تا جایی که من می دانم یگان های ویژه و ضد شوری صرفا برای سرکوب شورش ها و جنبش ها هستن !
گویا عزاداری ها سیاسی شده است که شما اینگونه نیروها را در بین مردم گمارده اید ! در هر قدم یک مامور ایستاده هست ، ماشین های یگان ویژه در خیابان ها مانور می دهند ! من نیروهای ضد شورش را خیلی وقت بود ندیده بودم ! ولی این تجمع بزرگ عزادارن دوباره این سعادت رو برایم فراهم کرد که این نیروهای با ارزش را ببینم ! براستی شما از چه می ترسید از تجمع یا از یکپارچه شدن مردم و شورش های احتمالی ؟
باشد که همه ماها به راه راست هدایت شویم !
ادامه نوشته ... »