| 0 نظر ]
گیرم در باورتان به خاک نشستم
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان
زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

برادر محمود وقتی به شما نگاه می کنم میر حسین موسوی دوران نخست وزیری را در شما می بینم ! که هر دو به دلایلی واقعیت ها را کتمان کرده اید و خواهید کرد ! نمی دانم باید به کتمان حقایق دروغ گویی گفت یا اینکه باید اسم دیگری برای آن برگزید !

برادر محمود عنوان کردید که ما دانشجوی ستاره دار نداریم و اگر هم بوده دولت نهم سعی بر این داشته که به این امر خاتمه دهد ولی حافظه تاریخی من یادآور این است که در زمان دکتر معین دانشجوی ستاره دار بوجود آمد ولی تا قبل از دولت نهم این ستاره ها به هیچ یک از دانشجویان داده نشد ، سال 1386 در زمان دولت نهم به ریاست شخص جنابعالی بنده بخاطر اعتصاب غذا و اعتراض به وضعیت دانشگاه در زیر ستارهای مسئولان دانشگاه که خود نمونه بارز از ظلم و فساد هستند خاک شدم تا دیگر در آسمان زندگی من ستاره ای وجود نداشته باشد !

برادر محمود از روزی که وارد دانشگاه شدم بخاطر شرایطی که وجود داشته و دارد هر روز بیشتر افت تحصیلی داشتم تا اینکه با ستاره بارانم دیگر مرا از درس و زندگی جدا کردند ، آخر نمی دانم به تهدیدهای نیروهای امنیتی شما ، نان شب ، آرامش ، درس یا بدبختی های خودم فکر کنم .

برادر محمود من مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران هستم و در این انتخابات شرکت نخواهم کرد چرا که انتخاباتی ناسالم بوده و هست و باید یادآور شوم که سی سال است ملت ایران فراموشکار شده اند و هر بار با بهانه ای و شعار جدیدی با شور و شوق و تعصب انقلابی در این انتخابات شرکت کرده اند .

برادر محمود ، میر حسین موسوی یکی از رقبای شما سرسختانه شما را متهم به ویرانی ایران و فساد دولتی می کند و من کتمان کننده این حقیقت نیستم که شما ایران را به ویرانه تبدیل کرده اید ولی در این سی سال تنها شخصی هستید که با جرات و جسارت توانستید اسم مافیای قدرت و مفاسد را نام ببرید و سالم و زنده بیرون از زندان باشید چرا که قبل از شما عباس پالیزدار این مطالب را عنوان کرد و شب همان روز وی به اتهام اخلال در امنیت ملی بازداشت و روانه زندان شد .

برادر محمود ، میر حسین موسوی کمی از شما ندارد و چرا که او نیز همانند شما جلوی هفتاد میلیون ایرانی دروغ گفت تا قدرت را به هر نحوی به چنگ آورد شما مردم را نفهم می پندارید و روشنفکران را بزغاله می نامید و میر حسین موسوی ملت را خر فرض می کنند و از روشنفکران سواری می گیرد ، شما از توهمات و ناعدالتی ها بعنوان ایده آل یاد می کنید و میر حسین موسوی انقلاب فرهنگی و کشتار دهه ای شصت و دانشجویان زندانی را کتمان می کند ! شما گشت ارشاد راه انداختید و میر حسین موسوی کمیته انقلاب اسلامی را رهبری می کرد !

برادر محمود ، شانس آوردید که آقای خاتمی ترسو از آب در آمد تا اصلاحات را ضایع و از میر حسین موسوی حمایت کند ، سست عنصری برخی از افراد که خود را اصلاح طلب می نامند به نفع شما تمام شد تا اصلاحات واقعی که فعالان دانشجو ، حقوق زنان ، کارگری و ... دنبال آن هستند اجرا نشود .

برادر محمود باید بگویم این داستان سر درازی دارد ولی بودن تو به همان اندازه که باعث ویرانی ایران شد باعث روشنگری مردم هم شد و اگر روزی قرار باشد از بین احمد نژاد و موسوی یکی را انتخاب کنم احمدی نژاد را انتخاب خواهم کرد چرا که احمدی نژاد نقابی بر چهره ندارد ولی موسوی پر از دروغ ، فریب ، حیله و نقاب است !

امیدوارم که این آخرین نوشته و واقعیتی نباشد که از زندگی می نویسم ولی هیچ چیز در این مملکت معلوم نیست جز بدبختی و فلاکت و به امید روزی که ایران نیز در سایه آزادی و برابری و آرامش باشد .

0 نظر

ارسال یک نظر

با درود،
از اینکه نظر خود را با من در میان می‌گذارید سپاس‌گزارم.
با مهر
حسین