| 1 نظر ]
"The future of Iran and the further development of our beloved land are of utmost concern to all Iranian citizens at large and in particular those who have endured hardship on its behalf. For this reason, under the current circumstances, I believe that we must continue to endure the difficulties and challenges at hand, and seek to bring prosperity to our beloved land from inside our borders.

I am of the opinion that Iran's challenges are mainly of a domestic nature and as a result should be resolved by the people of this land. It goes without saying that foreign interference in an attempt to resolve the challenges facing Iran will only further exasperate the scope and seriousness of the crisis inside Iran. In order to prevent such an event from occurring it is not out of the ordinary for every Iranian citizen to begin thinking about ways in which each and every one of us, in our own capacity, can become involved in moving our nation towards a brighter future.

I believe that in order to overcome the challenges faces our nation, we must stand firm regardless of the events and circumstances we face. I believe that we should stay in Iran; we must remain true to our principles, values and thoughts and take the necessary steps from inside Iran in order to secure the future of our land; for if we remain indifferent towards the challenges facing our nation today, we will not be able to secure a bright future for our children and generations to come. As such as I have repeatedly stated in the past, I will continue to stay in Iran despite the extremely difficult living conditions, working alongside my compatriots in order to build a prosperous and free Iran."
ادامه نوشته ... »
| 6 نظر ]



آینده و پیشرفت ایران مهمترین دغدغه ای ایرانیان و بالاخص ایرانیانی است که به خاطر این سرزمین سختی های زیادی را متحمل شده اند. به همین دلیل در شرایط کنونی اعتقاد دارم که برای این امر باید باز هم سختی ها و مشقت ها را به جان خرید و هم چنان در داخل ایران برای آبادانی این سرزمین تلاش کرد.

 بر این باورم که مسائل ایران بیشتر مسائل داخلی است و مشکلات باید توسط مردم خود این سرزمین حل شود. بدیهی است که دخالت بیگانه برای حل مشکلات، کشورمان را با بحران جدی تر و بزرگتری مواجه خواهد کرد. برای جلوگیری از بروز این وضعیت پیچیده چندان عجیب نیست که هر ایرانی به این فکر بیفتد تا به هر اندازه که در توان دارد برای کشورش گام بردارد تا آینده ای روشن را برای ایران رقم بزند.

 معتقدم باید در مقابل تمام حوادث و سختی ها ایستادگی کرد تا بتوان بر آنها چیره شد. می گویم که باید در ایران ماند و با پافشاری بر اصول ، ارزش ها و افکار خود در داخل ایران گام های موثری را برای آینده این کشور برداشت چرا که بی تفاوتی امروز ما در قبال ایران ، آینده ای خوبی را برای فرزندان ما و نسل های بعدی نخواهد داشت به همین جهت استکه هم چنان که بارها عنوان کرده ام در این شرایط که بدترین شرایط برای زندگی است در ایران می مانم و در کنار دیگر همراهان و هم میهنانم ایران آباد و آزاد می سازم .
ادامه نوشته ... »
| 76 نظر ]
نه ساعتی بر دیوار استو
نه زمانی .

سایه یی نمی جنبد از سپیده دمان تا شامگاه
بر کف سلول

نه نوری هست
نه حتا ظلماتی -
بیرون در
دیگر دری نیست .



بعد از 32 ماه وبلاگ ننوشتن امروز اومدم تو روزی که می گن روز قلم هست قلم به دست بگیرم و بنویسم و بگم که حالم خوش است چون مادرم صورتش شاداب شده ناله نمی کنه و زجه نمی زنه و تیک عصبی چشمش هم بهتر شده ، برادرم درداش کمتر شده داره میخنده ، پدرم دیگه عصبی و ناراحت نیست کمرش صاف و محکم نگه داشته سرشم بالا میگره ، خواهرهام بجای اینکه گریه کنن دارن می خندن و منو بغل می کنن و می بوسن . دیگه خواهرزاده کوچیکم رو پشت میله نمی بینم و اون به خواسته اش که بغل کردن دایش هست رسیده . دوستام همه خوشحال هستن و من در مقابل محبت و لطفشون هیچ حرفی برا گفتن ندارم . هنوز نمی دونم چرا غریبه ها منو می بینن بغلم می کنن و یا شاد می شن یا گریه می کنن ! هنوز با این مسائل درگیرم نمیدونم باید بخندم یا گریه کنم ؟ شاد باشم یا ناراحت باشم ؟ دیگه گریه ها و صدای بغض آلود دوستانم رو نمیشونم هر کدومشون شادن ! چی شده که این اتفاق افتاده ؟ تو دو روز چه معجزه ای بجز معجزه آزادی می تونه این همه رو دگرگون کنه ! نمی دونم الان که بیرون هستم و خجالت زده بچه های بیماری که ... باید بگم درد دارم ؟ با این همه درد و بدبختی و فاصله باید بگم دلم می خواد زندگی کنم یا زندگی ها بسازم ؟ نمی دونم ، واقعا نمیدونم ! شاید بخاطر اینه که هنوز نتونستم باور کنم چه اتفاقی افتاده و عمق فاجعه چقدر هست ! با همه اینا اما تو باور نکن !
پی نوشت : غافلگیر شدم چون ساعت یک شب برام جشن تولد گرفتن ، خوشحال شدم چون عارف درویش هم آزاد شد ، شوق داشتم چون کادوی که قرار بود برا تولدم بدن کتاب شعر احمد شاملو بود !

منابع : شعر از لنگستون هیوز ترجمه احمد شاملو
ادامه نوشته ... »
| 2 نظر ]



آزادی غریب شد ، یاران غریبه ! مگر می شود دل را با این همه بی راهی آزاد رها کرد ؟ دستم نگرفتند مرا به بیراهه ها راندند تا از این بیراهی به گمراهی برسم . من را در تنگنای زمانی که خود سیاه است قرار دادند تا به آنچه که می خواهم نرسم !

منم آنموج بی ارام و سر کش که سرگردان بدریای فریبم
مرا دیگر رفبقو همدمی نیست
بشهر نابسامانی غریقم

با غرور و با شتاب
بر سینه ی نرم اب
دیوانه ای خزیدم
در غایت خود خواهی
در انبوه سیاهی
جز خود نمیشنیدم
خروشانو بسته چشم
با کوله باری از خشم
میرفتم از خشم خود
دنیا رو ویرا نه سازم
دردفتر زندگی از خود افسانه سازم
اما از بازی زمان گمراهو غافل بودم
در اوج پرواز هوای خواهش دل بودم
در سر نبود اندیشه ای جز فکر ویرانگری
غافل من از افسانه ی طوفانو ساحل بودم
موجم ولی خاموشو خسته
با دست خود درهم شکسته
اری من آن کوه غرورم
درمانده و از پا نشسته
پیچیده طوفان در وجودم
شد پاره از هم تارو پودم
در لحظه های واپسین پیک اجل امد مرا
افتادمو از پا نشستم
بیداد طوفان انچنان بر سنگ ساحل زد مرا
چون شیشه ای درهم شکستم
گفتم بخود ای موج سرگردان که اخر
بنگر بخود چه بوده ای اکنون چه هستی
حاصل چه بود از ان غرور بیدلیلت
آخر بدست صخره ی ساحل شکستی
موجم ولی خاموشو خسته
با دست خود درهم شکسته
اری من آن کوه غرورم
درمانده و از پا نشسته
موجم ولی خاموشو خسته
با دست خود درهم شکسته
اری من آن کوه غرورم
درمانده و از پا نشسته
موجم ولی خاموشو خسته
با دست خود درهم شکسته
اری من آن کوه غرورم
درمانده و از پا نشسته
موجم ولی خاموشو خسته
با دست خود درهم شکسته
اری من آن کوه غرورم
درمانده و از پا نشسته
اری من آن کوه غرورم
درمانده و از پا نشسته
اری من آن کوه غرورم
درمانده و از پا نشسته

آهنگ : موج
آلبوم : موج
خواننده : زنده یاد بانو مهستی
لینک دانلود (  از این لینک ترانه موج را دانلود کنید )
لینک آهنگ در سایت ایران ترانه 
ادامه نوشته ... »