| 1 نظر ]
بسمه تعالی سخنی با متولیان محترم دستگاه قضا مدتی است که موضوع جناب آقای علیرضا #رجایی چالش ها و پرسش هایی را برانگیخته است به گونه ای که سخنگوی دستگاه قضا ناگزیر از ارائه توضیح و دفع انتقادات می شوند. از طرفی برخی شواهد موهم این است که بیماری ایشان در زمان زندان حادث گردیده و چه بسا اگر زودتر مسئولین محترم اجازه درمان زندانی را میدادند چنین اتفاق تلخ و فاجعه اسفناکی رقم نمیخورد. متقابلا...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
علیرضا رجایی این چهره علیرضا رجایی بعد از جراحی است! چشمانمان را نبندیم! صورت علیرضا رجایی از این به بعد همین است و باید واقعیت را ببینیم! واقعیت چیست؟ واقعیت بی‌تفاوتی ماست! واقعیت مرگ وجدان‌های اخلاق مدار و انسان های شریف است. واقعیت به تلخی همین عکس است.واقعیت در همین تصویر است که باید با دیدنش قلبمان بدرد بیایید و تنمان بلرزد اگر قلبی داشته باشیم! واقعیت به تلخی همین تصویر استوقتی ...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
تصویر سمت چپ علیرضا رجایی، قبل از زندان و تصویر سمت راست او بعد از زندان است! این تصویر مردی است که در زندان خم به ابروی خود نیاورد! تصویری که به ما می گوید شرمنده باشیم! اما مگر برای ما مهم است؟ تو زندان بارها می گفت صورت و فکش درد می کنه، می بردندش بهداری اوین و می گفتند دندونشه و با مسکن راهی بند می کردنش!‏⁧ یک پزشک گفته بود برای تشخیص باید بره بیرون از زندان! نذاشتند! مجوز ندادند و آخرش...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
#مریم_میرزاخانی جایی بود که باید می بود، به جایی رسید که می خواست انگار هیچ محدودیت و مانعی برایش مهم نبود! بدون حاشیه و بدور از ترس از قضاوت شدن، به سراغ رویاها و خواسته هایش رفت و انتخاب کرد تا به آنها برسد و رسید! نمونه بارز زنی بود که نشان داد زنان می توانند به همه آن چیزی که یک انسان می تواند به آن برسد برسند. افکار پیش افتاده را کنار زد و زن ایرانی موفق را به تصویر کشید. باید ناراحت...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
چند هفته پیش بود از یکی از کوچه های عباس آباد رد می شدم، پسر بچه ای که می دوید با شدت به من برخورد کرد، ترسیده و نگران بود. خندیدم گفتم "داری از مدرسه فرار می کنی؟" دست منو گرفت گفت نه عمو، اون آقاهه افتاده دنبالم به من می گه باید با من بیای! دیدم یه مرد جوانی از پشت سرش داره میاد تا منو دید مسیرش رو تغییر داد! پسر بچه بهم گفت: " موبایلتو میدی من زنگ بزنم مامانم!" گفتم آره، گوشی رو دادم...
ادامه نوشته ... »
| 2 نظر ]
تجاری‌سازی انبوه و گودبرادری عمیق در پیرامون  #گنبد_کبود و #برج_مدور #مراغه در حال تخریب این آثار ملی با قدمت 800 سال است. مسئولان از وضعیت #گنبد_کبود و #برج_مدور #مراغه خبر دارند؟ سازمان میراث فرهنگی چرا اینگونه بی تفاوت است؟ نهادهای دولتی و اشخاص خاص با ساخت و ساز در حریم این آثار تاریخی این آثار را از بین می برند این افراد گویا با بی تفاوتی سازمان میراث فرهنگی که نوعی همراهی است کمر...
ادامه نوشته ... »
| 1 نظر ]
#زهرا_امیرابراهیمی با بازی در فیلم #مهریه_و_دموکراسی دوباره به عرصه بازیگری و #سینما بازگشت. خوشحالم که دوباره برگشته و کاری که دوست داشته رو ادامه میده. خوشحالم که با همه سختی ها و موانعی که از طرف جامعه بهش تحمیل شده بود به کاری که بهش علاقه داشت فکر میکنه! زهرا امیر ابراهیمی در سالهای که گذشت فشار زیادی رو تحمل کرد اما برگشت و دوباره در مسیر فکر و علاقه اش قرار گرفت این کار ستودنی و قابل...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
#درسادرخشانی دختری که تاکنون بارها بدون #حجاب و بدور از حاشیه در مسابقات بین المللی شرکت کرده است یک باره مورد توجه مسئولان #فدراسیون_شطرنج قرار گرفته، آن هم نه بخاطر درخشش و استعدادش بلکه بخاطر نوع پوششی که داشته است. می خواهند بجای پاداش و تقدیر او را محروم کنند. می خواهند او و برادرش را از تیم ملی #شطرنج #ایران کنار بگذارند چرا که به گفته مسئولان فدراسیون شطرنج، ارزشهای آنها را نادیده گرفته...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
#ادیب_برومند از نسلی بود که شاید هرگز تکرار نشوند از نسل انسان های متعهد به اصولی که بر پایه آزادگی، درستی، صلح و فرهنگ و هنر و ادب بنا شده بود. از رفتن او ناراحتم چرا که نگذاشتند او آموزگار نسلی برای آینده باشد نسلی که بتواند کشور و آینده را بسازند و برای پیشرفت و صلح گام بردارند. مردم فراموش کاری هستیم، به همین دلیل است که هیچ وقت گذشته و تاریخ، چراغ راه آینده مان نبوده است. وقتی در این کشور...
ادامه نوشته ... »
| 2 نظر ]
با مامانم رفتیم دادستانی و برگشتیم، دیگه مثل قبل نمی تونست راه بره، همش باید یه کم می نشست تا دوباره بتونه ادامه بده. مثل همه این سالهای که بدون خستگی ادامه داده. گاهی ما بچه ها با گرفتاریها و مشکلاتی که درست می کنیم باعث پیری زودرس برای پدر و مادرهامون میشم. وقتی از پیری پدر و مادر حرف می زنم ناراحت میشم و غصه ام میگیره!  با همه ناراحتی های که داشت باز از کنار هم بودن لذت بردیم و خندیدم...
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]
حضور زنان در سیستم تاکسی اینترنتی (تپسی) را ندیده بودم. وقتی با او حرف زدم و از حضور زنان در این سیستم جدید گفت تازه متوجه شدم زنان ایرانی با وضعیت موجود چگونه در عرصه های مختلف چون تاکسی اینترنتی و ...، بی سروصدا و دوشادوش مردان پیشرویی می کنند و سعی می کنند جایگاه خود را در جامعه بدست آورند. می گفت "سالهاست که با ماشین کار می کنم و خرج زندگیم را در میآورم". مادرم به او نگاه می کرد و می گفت...
ادامه نوشته ... »