| 0 نظر ]

جواد ظریف در مورد هواپیمایی اوکراین به آقایان (نقل از خودش) می‌گوید: «اگر موشک خورده بگید ما ببینیم چطوری میتونیم علاجش کنیم».

این «علاج» (پروپاگاندا) که آقای ظریف از آن می‌گوید همان پروپاگاندای سیستماتیکی است که در موردش گفته‌اییم و می‌گوییم. این «علاج» نام دیگر «پروپاگاندا»ست دروغ‌ها و اطلاعات نادرستی است که نگار مرتضویی،‌ نایاک و پیاده‌نظام عادی‌ساز شَر به خورد مخاطبان و چهانیان می‌دهند. عمده کار «پروژه علاج» را بخش کرواتی و بی‌حجاب وزارت امور خارجه جواد ظریف عهده‌دار است.

نگار مرتضویی یکی از اصلی‌ترین مهره‌های پروپاگاندا و نایاک و سیستم علاج جواد ظریف است، از اصلی‌ترین اعضا بخش بی‌حجاب وزارت امور خارجه جواد ظریف که کارش علاج است.

نگار مرتضویی کارش در پروژه علاج (پروپاگاندا) چیست؟ به زبان ساده بگویم برای مثال «مردم ایران با عصبانیت می‌گویند جواد ظریف دروغ‌گو است، نگار مرتضوی در رسانه‌های خارجی می‌گوید مردم ایران از اینکه جواد ظریف در مقابل دروغ ایستاده خوشحال هستند»، در مثالی دیگر: «مردم می‌گویند ما به دلیل ناکارآمدی حکومت مرغ و روغن نداریم، نگار مرتضویی در رسانه‌های خارجی می‌گوید مردم ایران ترامپ و تحریم را عامل کمبود مرغ و روغن می‌دانند». در مثالی دیگر: «شخصی در اعتراض به فساد و مال‌باختگی در مقابل وزارت کشور خودسوزی می‌کند، نگار مرتضویی کارش این است بگوید شخصی در اعتراض به بلوکه شدن پول ایران در خارج از کشور خودسوزی کرد»

نگار مرتضویی و دیگر دوستانش که از قشر کرواتی و بی‌حجاب و بی‌دغدغه خارج از ایران و گاها داخل ایران هستند، «کارشان این است که وقتی کسی پا رو گلوی شما گذاشته یا به شما تجاوز می‌کند، جلوی دهان شما را بگیرند و نگذارند شما فریاد بزنید، کمک بخواهید یا اعتراض کنید.» نگار مرتضویی اکنون در تیم رسانه‌ای نایاک با مینا جعفری مشغول کار (علاج یا همان پروپاگاندا) هستند.

دقیق باید بگوییم که ‏«علاج» نام دیگر «پروپاگاندا» است. و علاج‌گران عادی‌سازان شَر هستند که قربانی کردن حقیقت، مردم و ایران را علاج می‌دانند. کارگزاران «پروژه علاج»، نایاکی‌ها، تریتا پارسی، نگار مرتضویی، جمال عبدی و فرناز فصیحی و... هستند. بخش کرواتی و بی‌حجاب وزارت امورخارجه جواد ظریف.

به قول مجید توکلی: «‏نگار مرتضوی نمادِ ابتذالِ شر است. نمادِ توجیه‌گریِ نادرستی‌ها، عادی‌سازیِ شر، بی‌اعتبارکردنِ حقیقت، پنهان‌کاری برای تضعیف ستمدیده، هیاهو برای تقویت بیداد، مدارا با نادرست‌ها و نامدارایی با جان‌به‌لب‌رسیدگان.
او در سیاه‌ترین نقطه از روایت‌های درد و رنجِ ما در عصرِ تاریکی نشسته است»


ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]

‏علی مطهری در مورد ستار بهشتی می‌گوید: «او کارگری فقیر بود، به پلیس فتا گفتم باهاش مهربانی کنید، یه چایی جلوش بذارید دوتا کیسه برنج بهش بدید بره،‌این اصلاح میشه و از این حرفا نمی‌زنه» همچون اربابان سخن می‌گویند و منت بر سر رعیت‌ها می‌گذارند و تکه‌ای نان به آنها می‌دهند که شاکر ارباب باشند.

ستار بهشتی به درستی نوشته بود: «اصلاح‌طلبان بخاطر سیر کردن شکم خود، دست به هر کاری میزنند.» ‏ستار بهشتی پلیدی اصلاح‌طلبان را خوب شناخته‌بود که نوشته‌بود «آنها دست به هر خفتی میزنند، تا ظالم اجازه همراهی به او بدهد!»

ستار کارگر فقیری بود اما شریف بود، آزاده بود، آنچه که شما نیستید، با تمام بلای که سرش آوردید، شکنجه‌اش‌کردید حاضر نشد تن به خواسته‌های شما بدهد. اگر ستار بهشتی امروز زنده بود و قرارداد نگنین ۲۵ ساله با چین را می‌دید دوباره می‌نوشت: «بنده و امثال من وطن فروش نیستیم عاشق ملت خود هستیم شما هستید که بیگانه پرست و وطن فروش هستید.»

ستار در مطلبی در سال ۱۳۹۰ در مورد مصاحبه آقای شکوری‌راد نوشته بود: «این مصاحبه نبود التماس برای به دست گرفتن قدرت بود» ستار در همان مطلب در ادامه نقد تندی به خاتمی و اصلاح‌طلبان می‌کند و می‌نویسد: «شروط اقای خاتمی نه شرط برای رسیدن به ازادی ملت است بلکه نوعی چانه زنی برای رسیدن به قدرت است» و توصیف دقیقی از اصلاح‌طلبان می‌کند که حاضرند برای شریک شدن در قدرت حتی مردم، آزادی و ایران را فدا کنند.

این آخرین جمله‌های ستار است،‌ واژه به واژه آزادی و آزادگی را توصیف می‌کند و دریغ که شما درکی از این واژه‌ها نداشتید و ندارید: «اگر شعار شما این است که ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید! شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما را درهم می‌شکنیم. زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران»

آقای مطهری آنچه ستار بود شما نمی‌توانید باشید، به‌خاطر کوته‌اندیشی و تحجرتان حتی تصورش را ندارید، شاید آن دو کیسه برنج را بگیرید راضی شوید دست از سر مردم و ایران بردارید.
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]

آنها با گلوله به ما شلیک نمی‌کنند، با کلمات، رسانه، دروغ و تبلیغات علیه ما، به ما شلیک می‌کنند. آنها در دنیای آزاد زندگی می‌کنند، بی‌حجاب، کراوتی، ثروتمند و... اما علیه و دشمن مردم ایران هستند. پروپاگاندا روش‌ها و راه‌های مختلفی دارد، برای درک ساده آن می‌توان گفت: «مردم در خیابان به حکومت اعتراض می‌کنند و ماموران حکومت به سمت مردم گلوله شلیک می‌کنند و عده‌ای از مردم را می‌کشند، اخبار صداوسیما می‌گوید مردم در اعتراض به دخالت‌های مثلا کشور گینه بیسائو و در حمایت از حکومت به خیابان آمدند و عده‌ای ضدانقلاب با تفنگ به مردم و ماموران شلیک کرده و آنها را کشتند.» این شکل از بازگویی یک واقعه به نفع حکومت که حقیقت آن چیز دیگری است را پروپاگاندا می‌گویند. این همان کاری است که امروز توسط کرواتی‌ها و بی‌حجاب‌های ساکن در دنیای غرب علیه ما مردم انجام می‌شود.

هزارتویِ دستگاه تبلیغات و پروپاگاندای حکومت و جواد ظریف را می‌توان به یک سیستم شبکه‌ایی پیچده و مخفی تشبیه کرد که در بسیاری از نشریات، رسانه‌ها و سازمان‌ها و... نفوذ کرده‌اند اما به واسطه اینترنت، شبکه‌های اجتماعی، اطلاع‌رسانی آزاد و گردش آزاد اطلاعات چهره پشت نقاب اکثریت آنها رو شده‌است. پایه‌گذار این سیستم جدید پروپاگاندا را که علیه مردم ایران هستند می‌توان محمد جواد ظریف دانست. جواد ظریفی که خود را «پرفسور حقوق بشر» می‌داند و اصلاح‌طلبان او  را ‌«امیر کبیر دوران» صدا می‌زنند. اما واقعیت جواد ظریف همان است که حامد اسماعیلیون گفت: «جواد ظریف! تو درباره ما چه فکر می‌کنی؟ ما با تو چه کنیم که کوچک نشویم، که اندازه تو نشویم؟»

اصلی‌ترین بخش پروپاگاندایی که جواد ظریف پی آن را ریخته «نایاک»‌است نایاک به‌تعبیری بخش «کرواتی» و «بی‌حجاب» وزارت امور خارجه جواد ظریف است، نایاک که مخفف شورای ملی ایرانیان آمریکاست، توسط عده‌ای از ایرانیان وابسته به حکومت تاسیس شده و یکی از لابیست‌های اصلی جواد ظریف در آمریکا است. کارشان لابی کردن به نفع حکومت و انتشار اخبار (همان پروپاگاندا) علیه مردم ایران و ابتذال شَر و عادی‌سازی ظلم و ستم است. در عمده رسانه‌ها، پژوهشگاه‌ها و دانشگاه‌ها جریان اصلی در غرب نفوذ کرده‌اند و برای پیشبرد اهداف خود به هر روشی عمل می‌کنند. شعارهای فریبنده، دروغ‌های بزرگ،‌ حقیقت‌های گزینشی و... از جمله روش‌های آنهاست.

برای مثال آزاده معاونی از پروپاگاندایست‌های جواد ظریف در مصاحبه‌ای مردم معترض را عده‌ای مجرم وحشی می‌داند که در حال خرابکاری و اوباش‌گری هستند و می‌گوید حکومت ایران حق دارد با آنها برخورد کند. در مثالی دیگر نسیم نوروزی معترضان را هرج و مرج‌طلب‌های غیرعادی می‌خواند. نگار مرتضویی، فرناز فصیحی،‌عسل راد،‌ حمزه غالبی، هالی دگرس، باربارا سالیوان،‌ ویکتوریا طهماسبی، نازیلا فتحی،‌ سینا عضدی و... بخش کوچکی از صدها عامل پروپاگاندا علیه مردم در خارج از ایران هستند که باید جداگانه در موردشان صحبت کرد. پروپاگاندا در داخل ایران توسط رسانه‌ها و عوامل وابسته صورت می‌گیرد. خصوصا عوامل نزدیک به اصلاح‌طلبان که در بخش برون‌مرزی فعال‌تر هستند.


در ویکی‌پدیا نوشته شده: پروپاگاندا گونه‌ای ارتباط است که در آن، اطلاعات هماهنگ و جهت‌دار برای بسیج افکار عمومی از طریق تبلیغات سیاسی پخش و فرستاده می‌شود. تبلیغات سیاسی شکلی از ارتباط است که هدف آن نفوذ بر گرایش یک جمع یا جماعت به موضع و دلیل دلخواه مبلغ سیاسی است. پروپاگاندا برخلاف تهیه اطلاعات غیر جانبدارانه، در اصلی‌ترین معنای خود، دادن اطلاعات با هدف نفوذ بر مخاطب است. در این راستا، اغلب اوقات، واقعیت‌ها به‌طور گزینشی بیان و بازنمایی می‌شوند (درحالی که نادرستی آن برگوینده روشن و آشکار است) تا از سوی مخاطب، واکنش و رفتاری احساسی و نه آگاهانه و خردمندانه سر بزند. نتیجه این امر، تغییر گرایش دلخواه به سوی هدفی است که برای مخاطب هدف‌گیری شده و به منظور پیشبرد یک برنامه سیاسی، درنظرگرفته شده‌است

ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]

آقای فرداد فرحزاد گفته‌اند:«‏هرجا که حرفه‌ای باشد و اجازه دهد آزادانه و حرفه‌ای گزارش کنم، و‌پول کافی هم بدهد برایش کار می‌کنم. حتی اگر کیهان باشد.»«من کارم خبررسانی است و منافع ملی هیچ کشوری برای من مهم نیست» 

آقای فرحزاد عزیز، وقتی می‌گویید منافع ملی و جمعی ایرانیان برایتان مهم نیست، مشخصاً از پشت کردن به خواست و خیر عمومی مردم ایران صحبت می‌کنید. نمی‌دانید منافع ملی و جمعی مردم ایران در چیست؟ منافع عمومی مردم ایران در آزادی و حق انتخاب داشتن است، در اینکه بتوانند با رای‌شان حاکمانشان را انتخاب و پاسخگو کنند، در اینکه همه جای دنیا به‌عنوان تروریست و مخرب شناخته نشوند، به هربهانه‌ای تحریم نشوند، نفع جمعی مردم این است که اقتصادشان، اقتصاد متعلق به «خر» نباشد، تحقیر نشوند، توهین نشنود، ارزش و کرامت انسانی‌شان لگدمال نشود!

وقتی از بی‌اهمیتی منافع ملی می‌گویید، گویی صدایِ زجه‌های مردم را نمی‌شنوید، صدایِ گرسنگان و پابرهنگان را که همیشه سرکوب شده‌اند، صدایِ زنان و دخترانی که برای حق انتخاب پوشش تحقیر شده و بازداشت می‌شوند، صدایِ مردم معترضی که در خیابان گلوله و باتوم می‌خورند و فریاد می‌زنند «مردمو با گلوله زدن»، صدایی که شما به‌عنوان روزنامه‌نگار باید آن را به‌خاطر انسان، به گوش جهانیان برسانید. اما شما منافع ملی که همان صدای مردم ستم‌دیده است برایتان مهم نیست در شکل یه کارگزار ظاهر می شوید و اگر پول خوب به شما بدهند در همان سیستمی که کارگزارش شده‌اید آزادانه فعالیت می‌کنید، حتی اگر کیهان باشد!


‏وقتی صراحتا می‌گویید: «من کارم خبررسانی است و منافع ملی هیچ کشوری برای من مهم نیست»، مثل همان‌هایی می‌شوید که برای فیلترینگ اینترنت کار می‌کنند و می‌گویند «کار من فنی است» یا آنهایی که به مردم شلیک می‌کنند یا رسانه‌ها را سرکوب می‌کنند و می‌گویند «مامورم و معذور»! ‏خبرنگار «کیهان یا پرس تی‌وی» هم با همین استدلال و توجیه در روند سرکوب (که در اینجا عادی‌سازی ظلم و ستم و پروپاگاندا است) مشارکت می‌کند، به خبرنگار آن سیستم و رسانه‌ها آزادی و پول کافی می‌دهند تا توان خود را در راه سرکوب و نقض حقوق بشر قرار دهد! او آزادانه و با حق انتخاب خود را در اختیار سیستمی قرار می‌دهد که ضد مردم، ضد انسان و ضد منافع ملی است، درست مثل شما که آزادانه و برای پول این کار را می‌کنید! با همین نگاه است که عملکرد ضدانسانی و غیرحرفه‌ای نگار مرتضویی، فرناز فصیحی و پروپاگاندایست‌ها و... را توجیه می‌کنید

‏«روزنامه‌نگار» از نظر اصول باید پایبند به «آزادی، حقیقت و ارزش‌های انسانی» باشد، حتی در دورانی که اجازه فعالیت آزادانه ندارد. کاستن روزنامه‌نگاریِ حرفه‌ای به یک شغل، به چرخش دوربین‌ها، به ژست فعالیت آزادانه و پول خوب گرفتن، ظلم به حقیقت و جفا در حق روزنامه‌نگاران آزاده است. ‏با نگرش این چنینی و بیزنسی به عرصه روزنامه‌نگاری، جان‌باختن روزنامه نگارانی چون «محمد فرخی یزدی»، «زهرا کاظمی»، «هدی صابر»، «سیامک پورزند» و بازداشت صدها روزنامه‌نگار بی‌معنا و پوچ است، اما باید بدانید آنها برای حفظ اصول و ارزش‌های حرفه‌ای خبرنگاری از جان و زندگی‌شان مایه گذاشتند تا نفع جمعی و حقوق انسان‌ها ضایع نشود. ‏روزنامه‌نگار نباید حقیقت و ارزش‌های انسانی را قربانی نفع شخصی و «پول خوب گرفتن» کند!

‏خبرنگار یعنی علیرضا رجایی که بر اصول انسانی و حرفه‌ای خبرنگاری پافشاری و برای حفظ منافع ملی ایستادگی کرد و حتی سلامتیش را از دست داد، او همیشه سربلند و سرافراز است چون در کنار حقیقت و مردم ایستاده است. عکس‌های علیرضا رجایی پس از زندان را حتما ببینید و اگر فرصت کردید فیلم‌های چون The Post و Mr Jones را تماشا کنید تا بدانید همه چیز روزنامه‌نگاری در ژست فعالیت آزادانه و پول کافی خلاصه نمی‌شود، تعهد به آزادی، حقیقت و انسان، مسئولیت خطیری است که گاه انسان‌ها از آن شانه خالی می‌کنند، حتی اگر «فرداد فرحزاد» باشد.
ادامه نوشته ... »