| 0 نظر ]
ری‌رایِ نازنین، چه کنیم؟

ری‌را، امروز تولد تو است، اگر این نامردمان و جنایت‌پیشگان با موشک به هواپیمایی که تو مسافرش بودی شلیک نمی‌کردند امروز یازده ساله شده‌بودی، گاهی قلم به‌دست گرفتن و نوشتن سخت است یا سخت می‌شود.

ری‌را، سال‌هاست ما که در ایران زندگی می‌کنیم از جریان زندگی عقب مانده‌ایم، وقایع آنقدر سریع و تلخ شده‌اند که از جریان وقایع هم عقب می‌مانیم. در این سرزمین گویی هیچ‌چیزی جای خودش نیست، کسی ما را نمی‌بیند، یا مایِ انسان را نمی‌بیند، یا ما را انسان نمی‌بیند، هویت و شأن انسانی‌مان را کنار گذاشته‌اند، تبدیل شده‌ایم به «سوژه»، سوژه‌ای برای بازداشت و شکنجه، سوژه‌ای برای تحقیر، سوژه‌ای که به آن شلیک و آن را انکار می‌کنند، سوژه‌ای برای شلیک گلوله به قلب و سرش، سوژه‌ای برای نادیده‌گرفته شدن، سوژه‌ای برای فعالیت حقوق بشری بدون آنکه ما را بشر بدانند، سوژه خبرِ خبرنگاران و چند خط نوشته برای روزنامه‌نگاران، همه به انکار مایِ انسان برخواسته‌اند، نمی‌‌دانم چه می‌شود کرد! یا چه باید کرد، اما می‌دانم چه می‌خواهم، می‌دانم که دوست دارم ما را «سوژه» نبینند، ما را «انسان» بببنند، بدانند ما انسانیم، قلب داریم، احساس داریم، فکر می‌کنیم، رنج می‌کشیم، ناراحت می‌شویم، دردمان می‌آید، دردمان می‌آید، دردمان می‌آید که مایِ انسان را نمی‌بینند یا ما را انسان نمی‌بینند!

ری‌را وقتی پدرت از تو می‌نویسد، یا از تو می‌گوید، ذره ذره تصور روایت‌هایش، آتش به قلب‌مان می‌زند، پدرت که حرف‌هایش از قلب اوست، پدرت که انسان است و همگان را انسان می‌بیند، پدرت که رنج ما را می‌فهمد و ما غم او را می‌بینیم. پدرت که می‌نویسد، واژه‌ها را به‌گونه روی کاغذ می‌چیند که گویی احساس درون انسان را زنده به تصویر کشیده است، نوشته‌هایش می‌گوید که او می‌داند ما انسانیم و قلب داریم و ما می‌دانیم او انسان شریف و باوجدانی است.

ری‌را دختر حامد اسماعیلیون و زنده‌یاد پریسا اقبالیان بود، که در ۹ سالگی در هواپیمایی اوكراین با اصابت عمدی موشک سپاه پاسداران کشته‌شد.
ادامه نوشته ... »
| 0 نظر ]

[لو ژون، نویسنده و شاعر چینی، می‌گوید: «دروغ‌هایی که با جوهر نوشته می‌شود، هرگز نمی‌تواند حقیقتی را که با خون نوشته شده پنهان کند.» با وام‌گیری از او می‌توان گفت «دروغ‌هایی که با دوربین ترسیم می‌شود، هرگز نمی‌تواند حقیقتی را که با خونِ "بدحجابان شلاق‌خورده" نوشته شده پنهان کند.»]

[‏چهرۀ واقعی یک کشور را نه در اماکن گردشگری آن بلکه در قوانین حاکم بر آن باید جُست. احداث هزاران برج، هتل، جاده، فرودگاه و فروشگاه مجلل نمی‌تواند به کشورهای ناقض حقوق بشری همچون ایران و عربستان اعاده‌ی حیثیت کند.]

آنچه برای من در خصوص پروژه فم تریپ جای پرسش داشته و دارد این است که چگونه زمانی که زیرساخت‌های گردشگری کشور به واسطه عدم مدیریت و عقلانیت ویران شده است و بسیاری از اماکن تاریخی و مکان‌های گردشگری نیز از آسیب در امان نبوده‌اند می‌توان بدون کوچکترین نقدی به این سیستم ویران کننده ادعای توجه به توسعه صنعت گردشگری و منافع ملی داشت؟ آیا این عمل جز آن است که در راستای عادی‌سازی شر حاکم، تلاش مذبوحانه برای نرمال نشان دادن شرایط وخیم ایران است؟

آیا می‌توان بدون در نظر گرفتن شرایط وخیم محیط زیستی کشور که دلسوزان آن در زندان به سر می‌برند ادعای در راستای فهم صنعت گردشگری کشور داشت؟ آیا عوامل این پروژه نمی‌دانند که چگونه با تورهای گردشگری با عنوان مقابله هنجارشکنی، تورهای مختلط و بدحجابی و فسق و فجور  در همه جای ایران برخورد می‌شود؟

[در بسیاری از تصاویر فم تریپ، دختران و زنان محجبۀ ایرانی در پیش‌زمینۀ اماکن تاریخی و مذهبی، از جمله مساجد، دیده می‌شوند. صحنه‌آراییِ این تصاویر به بیننده چنین القا می‌کند که زنان ایرانی نه تنها به حجاب اجباری معترض نیستند بلکه با نوعی سرخوشی و شادمانی سرگرم جنب‌وجوش و حتی اجرای «حرکات موزون» در این اماکن هستند!]

[این در حالی است که در اواخر تابستان، ۱۷ زن و مرد «به اتهام بی‌حجابی و جریحه‌دار کردن عفت عمومی» در یکی از اماکن گردشگری (سد لفور) «هر کدام به تحمل ۷۴ ضربه شلاق در ملأ‌عام محکوم شدند.»]

حال چگونه می‌توان با این ژست‌های دروغین و عکس‌های رنگین ساختگی که ابزار سرکوب را در راستای عادی‌سازی آن و عامل پیشرفت و پروپاگاندا قرار داده‌اند در شرایطی که بخش عمده‌ای از جامعه از فقر و گرسنگی مطلق رنج می‌برند و کشور به صورتی که در تاریخ سابقه نداشته در حال ویرانی است ادعاهای عوامل این پروژه را بدون کوچکترین نقدی به وضعیت موجود باور کرد؟

بخش‌های از این نوشته برگرفته از رادیو فردا (عرفان ثابتی) است.
#فم_تریپ
ادامه نوشته ... »
| 5 نظر ]

به نظر شما بزرگترین سرمایه یک انسان چیست؟ چه مولفه‌های سرمایه شما را تعیین می‌کند؟

به باور من سرمایه انسانی یک شخص مهمترین و بزرگترین سرمایه اوست، سرمایه‌ای که منجر می‌شود  سرمایه‌های اجتماعی، مالی و روانی انسان پایه‌ریزی و تامین شود.

در ابتدا سرمایه انسانی هر انسانی خود شخص است و دیگری انسان‌های که او را بعنوان یک انسان پذیرفته‌اند! انسانی که حاصل مجموعه عملکرد، رفتار، اخلاق و ارزش‌های انسانی اوست! و مولفه‌های مهمی چون انسانیت، اعتماد، صداقت، حق انتخاب و خودآگاهی که این سرمایه را شکل می‌دهند. بدست آوردن این سرمایه سخت است و حفظ کردنش سخت‌تر! اما براحتی می‌توان آن را از دست داد یا نابودش کرد!

وقتی درخت سرمایه انسانی ما رشد کرده، شکل گرفته و سبز شده باشد هر عملی چون فریب دادن دیگران، تزویر، ریا، بی‌صداقتی، بدخواهی، نقدناپذیری و استبداد رای و ... همچون ضربه تیشه‌ای است به پای این درخت سبز و وقتی ما چشم می‌بندیم بر آنچه اتفاق می‌افتد و در خیال خود متوهمانه تیشه‌ زدن‌ها را، تیمار درخت می‌بینم، هر چند امیدی نیست اما باید روزنه‌ای از امید برای آگاهی باقی بگذاریم و بدانیم گام بلندتری برای نابودی این سرمایه برداشته‌ایم.

نقد خود و خودآگاهی بدون سوگیری و بدور از خودشیفتگی، در مورد آنچه که هستیم و آنچه انجام می‌دهیم، و نگاهی به رفتارها و عملکردهایمان، بدون آنکه خودمان را گول بزنیم (حتی اگر دیگران را فریب دادیم) می‌تواند گام موثری برای حفظ و افزایش این سرمایه باشد.

انسان‌ها برخلاف سرمایه‌های مالی و ... تنها سرمایه‌های هستند که از دست دادن‌شان غیرقابل بازگشت و غیرقابل جبران است. معتقدم باید برای حفظ سرمایه انسانی خودمان و انسان‌های اطرافمان باید تلاش کنیم، ببینیم، بشنویم و فکر کنیم!

با عشق به همه انسان‌های که، سرمایه‌ بودن‌شان، را در کنارم داشته‌ام، دارم و خواهم داشت.
ادامه نوشته ... »