[جمعه, خرداد ۱۳, ۱۴۰۱
|
5
نظر
]
«من دستم را میشکنم و اجازه نمیدهم مرا سانسورچی خودم کنید.» بهرام بیضایی
حکومتیها، ارزشیها و لابیهای حکومت در خارج از ایران، از فیلم عنکبوت مقدس و زر امیرابراهیمی خشمگین هستند چون روایت ایران واقعی را بازگو میکنند! روایت ایرانی را که زنان در آن سرکوب میشوند، روایت ایرانی که در آن حذف، سربریدن، خفه کردن زنان به صورت سیستماتیک و بهخاطر قوانین و سنتهای واپسگرایانه وجود دارد. ناراحتند چون دیگر سینمای ایران انحصارا در اختیار حکومت و پروپاگاندای آن نبوده و همه بازیگرانش سرسپرده و بنده حکومت نیستند و تبلیغات حکومت را پیش نمیبرند!
ناراحت هستند چون مرز میان سینمای ایران و سینمای حکومت واضح ترسیم شدهاست. سینمای حکومتیی که بهجای انعکاس واقعی تصویر ایران و مردمانش، خدمت به حکومت، پروپاگاندا، ریا، تملق و چاپلوسی اولویت آن بودهاست.
در حکومتهای تمامیتخواه سینما بخش مهمی از دستگاه پروپاگانداست، چرا که حاکمان تمامیتخواه با این صنعت و با تبلیغات سیاسی و جوسازی، پروژه ذهنشویی و سفیدشویی در یک جامعه را پیش میبرند. سینمایی که در خدمت حکومتها و پروپاگاندای آنهاست سعی میکند با اطلاعات هماهنگ و جهتدار جامعه را بهشکلی از واقعیتها دور و همراه با حکومت کند، یا بهشکلی سعی میکند وضعیت اسفناک موجود را که حاصل عملکرد حکومت است عادی نشان داده و مردم را با نکوهش مقصر جلوه دهد.
اگر هنر سینمای ایران هنوز نیمهجانی دارد، اگر هنوز از زیر چکمههایِ حکومت که برروی گلویش گذاشته شده نیمنفسی میکشد، نهبخاطر انقلاب اسلامی که رضا کیانیان گفته بود و بازیگران فرومایهای چون کیانیان و پرستویی نیست، بلکه بهخاطر مقاومت و حضور هنرمندانی چون بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، محمدعلی فردین، جعفر پناهی، محمد رسول اف، امیر نادری، سوسن تسلیمی، بهروز وثوقی، مهناز محمدی، زر امیرابراهیمی، نازنین بنیادی، پرویز صیاد، گلشیفته فراهانی، مانیا اکبری، عبدالرضا کاهانی و مجتبی میرطهماسب و... است که سعی کردهاند بههر شکلی تن به خواستههای حکومت ندهند و در مقابل سانسور و سرکوب بایستند و نگذارند سینمای مستقل و اندیشه، قربانی سیاستمداران و رجالههای کوتهاندیش و متحجر شود.
سینمایِ ایران، اگر سینمای مردمی باشد میتواند سینمایِ راوی حقایق، دردها، رنجها و زخمهای ایران و مردمانش بهدور از سانسور باشد و تلخیها و سیاهیهای این سالها را تصویر بکشد و با همه اینها باید گفت «آری به سینمایِ ایران، نه بهسینمایِ حکومت».
5 نظر
این متن رو برات وقتی مینویسم که در زندانی. کاش بیرون بودی، کاش اعتصاب غذات رو میشکوندی.
تمام ۲ بلاگت رو خوندم و متاسفم انقدر دیر شناختمت.
تمام متنها با علم و عشق نوشته شده.
تمام وجودم برایت درد میکند حسین جان.
به امید ازادیت
به امید ازادی ایران
شما برای ما نماد شجاعت و استقامت هستی
یقین دارم به زودی پیروزی نزدیک است
به امید روزهای روشن، به امید آزادی تمامی زندانی ها که تنها جرمشان مطالبه حقشان بود.
به امید آزادی و پیروزی برای ایران و ایرانی
با سلام
اقای رونقی عزیز
چند روزی هست از زندان ازاد شدین و ما خوشحالیم که شمارو دوباره میبینیم هر چند با با ظاهری رنجور بعد دوماه اعتصاب غذا.
من تمام صفحه های مجازیتونو زیر و رو کردم
از همون سال های ۲۰۱۲ تو فیس بوک تا به الان.
از بابت تمام این درد و رنجی که به عشق ایران و هم وطنت کشیدی بسیار شرمنده و ممنونتم.
ولی این تلاش و اگاهی شما و امثال شما بوده مارو اگاه کرده.
امید به ایرانی ازاد و زیبا
خدا نگهدار شما و خانواده ی باشرفتون باشه
هم وطنت
چقدر وجودت براي ما، مايه ي افتخاره
مراقب جسم و روحت خيلي باش حسينِ عزيزم…
با سلام
من تازگیا با شما آشنا شدم خط به خط،جز به جز
نوشته های شما نشون دهنده ی آگاهی و فهم بالای شما،وطن پرستی،نوعدوستی،شرافت و شجاعت و… است.یک کلام توصیف خصوصیات برتر اخلاقی شما واقعاً در یک جمله نمی گنجد.بابت آشنا شدنم با شما خیلی خوشحالم و از خدا برای شما و تمام آزادی خواهان نیک وطنم سلامتی و بهروزی آرزو میکنم،سایه ی شما بر سر ما و ایران همیشه برقرار و پاینده باد
ارسال یک نظر
با درود،
از اینکه نظر خود را با من در میان میگذارید سپاسگزارم.
با مهر
حسین