[جمعه, خرداد ۱۳, ۱۴۰۱
|
6
نظر
]
«من دستم را میشکنم و اجازه نمیدهم مرا سانسورچی خودم کنید.» بهرام بیضایی
حکومتیها، ارزشیها و لابیهای حکومت در خارج از ایران، از فیلم عنکبوت مقدس و زر امیرابراهیمی خشمگین هستند چون روایت ایران واقعی را بازگو میکنند! روایت ایرانی را که زنان در آن سرکوب میشوند، روایت ایرانی که در آن حذف، سربریدن، خفه کردن زنان به صورت سیستماتیک و بهخاطر قوانین و سنتهای واپسگرایانه وجود دارد. ناراحتند چون دیگر سینمای ایران انحصارا در اختیار حکومت و پروپاگاندای آن نبوده و همه بازیگرانش سرسپرده و بنده حکومت نیستند و تبلیغات حکومت را پیش نمیبرند!
ناراحت هستند چون مرز میان سینمای ایران و سینمای حکومت واضح ترسیم شدهاست. سینمای حکومتیی که بهجای انعکاس واقعی تصویر ایران و مردمانش، خدمت به حکومت، پروپاگاندا، ریا، تملق و چاپلوسی اولویت آن بودهاست.
در حکومتهای تمامیتخواه سینما بخش مهمی از دستگاه پروپاگانداست، چرا که حاکمان تمامیتخواه با این صنعت و با تبلیغات سیاسی و جوسازی، پروژه ذهنشویی و سفیدشویی در یک جامعه را پیش میبرند. سینمایی که در خدمت حکومتها و پروپاگاندای آنهاست سعی میکند با اطلاعات هماهنگ و جهتدار جامعه را بهشکلی از واقعیتها دور و همراه با حکومت کند، یا بهشکلی سعی میکند وضعیت اسفناک موجود را که حاصل عملکرد حکومت است عادی نشان داده و مردم را با نکوهش مقصر جلوه دهد.
اگر هنر سینمای ایران هنوز نیمهجانی دارد، اگر هنوز از زیر چکمههایِ حکومت که برروی گلویش گذاشته شده نیمنفسی میکشد، نهبخاطر انقلاب اسلامی که رضا کیانیان گفته بود و بازیگران فرومایهای چون کیانیان و پرستویی نیست، بلکه بهخاطر مقاومت و حضور هنرمندانی چون بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، محمدعلی فردین، جعفر پناهی، محمد رسول اف، امیر نادری، سوسن تسلیمی، بهروز وثوقی، مهناز محمدی، زر امیرابراهیمی، نازنین بنیادی، پرویز صیاد، گلشیفته فراهانی، مانیا اکبری، عبدالرضا کاهانی و مجتبی میرطهماسب و... است که سعی کردهاند بههر شکلی تن به خواستههای حکومت ندهند و در مقابل سانسور و سرکوب بایستند و نگذارند سینمای مستقل و اندیشه، قربانی سیاستمداران و رجالههای کوتهاندیش و متحجر شود.
سینمایِ ایران، اگر سینمای مردمی باشد میتواند سینمایِ راوی حقایق، دردها، رنجها و زخمهای ایران و مردمانش بهدور از سانسور باشد و تلخیها و سیاهیهای این سالها را تصویر بکشد و با همه اینها باید گفت «آری به سینمایِ ایران، نه بهسینمایِ حکومت».
[سهشنبه, خرداد ۱۰, ۱۴۰۱
|
1 نظر
]
حفظ امنیت هر معترض اولویت همه ماست. موضوع محو کردن چهره و صدای معترضانِ در خطر برای حفظ امنیتشان (که باید انجام شود) نیست، مسأله از بین بردن و مخدوش کردن کامل چهره و تصویر تظاهرات و اعتراضات جمعی است، امر نادرستی که پیامدهای منفی در پی خواهد داشت، از سویی محو کردن چهره معترضان باید بر اساس اصول درست و حرفهای باشد
مخدوش کردن کامل چهره اعتراضات جمعی (بهجز موارد استثنا) در حالیکه خیابان و تظاهرات حق مردم است پیامد ناخواستهای ایجاد میکند، ایجاد امنیت کاذب، هراسافکنی، کمک به جرمانگاری تظاهرات در آینده و به رسمیت نشناختن مخالفان حکومت از آن جمله است! شهروندان با تظاهرات و اعتراض جمعی، هیچ عمل مجرمانهای انجام نمیدهند.
اطلاعرسانی در مورد نحوه پوشاندن موثر چهره برای عدم شناسایی معترضان، معرفی ابزارهای شناسایی استفادهشده توسط حکومت و کاربرد آنها چون سیستم "تطبیق چهره" که توسط دوربینهای شهری و دوربینهای مدار بسته کنترل ترافیک و دیگر دوربینها بانکها یا ادارت و... پشتیبانی میشود، میتواند امنیت معترضان را افزایش دهد.
ضمن دفاع شفاف از حضور مردم در خیابان، اگر شخص یا اشخاصی بهخاطر خرابکاری شرافتمندانه یا تقابل با نیروهای حکومتی، درخطر امنیتی قرار میگیرند حتما باید چهرهشان محو گردد. از سویی باید دانست حذف یا محو اعتراضات جمعی با دغدغه امنیت، صرفا به خاطر حضور در تظاهرات که حق مردم است؛ مخفی کردنِ «نه» آگاهانه مردم به حکومت است.
الگوهای رفتاری نشان میدهد پوشاندن چهره توسط خود معترضان باعث ریزش ترسشان میشود، باید بدانیم استفاده از یک دستمال گردن و سرانداز یا ماسک یا نقاب با گسترهیِ پوشش کامل صورت و عینک تاثیر مهمی در حفظ امنیت معترضان دارند. رعایت اصول امنیتی، شناسایی و بازداشت معترضان را بهحداقل میرساند و این امر منتهی به تداوم اعتراضات میگردد.
ضرورت محو کردن برای بازیابی نشدن نسخه اصلی توسط حکومت ایجاب میکند، محو کردن(چهره و صدای معترضانی که انتشار صدا یا تصویر، آنها را در خطر امنیتی قرار میدهد) باید با ابزار و تکنیکهایِ حرفهای باشد که تصویر و صدا قابل بازگردانی نباشند! در غیر اینصورت امنیت کاذبی (وقتیکه معترضان امنیت را رعایت نکنند) ایجاد میکند که با ابزار پیشرفتهتر تصاویر قابل بازیابی است.
مردم مقاومت و مبارزه میکنند، برای تسخیر خیابان، برای رسمیت یافتن مخالفتشان با حکومت، برای اینکه سالهاست تحقیر و نادیده گرفته شدهاند، امروز حکومت و مردم ایران به یک نقطه بیبازگشت رسیدهاند، با صدای بلند به حکومت نه میگویند و رو در روی حکومت میایستند. باید شفاف و بدون لکنت از این خواستهها و مردم حمایت کرد.
[پنجشنبه, فروردین ۱۸, ۱۴۰۱
|
1 نظر
]
نرگس محمدی با جیسون رضاییان از خبرنگاران نزدیک به نایاک مصاحبهای در واشنگتنپست منتشر کرده و موضوعاتی را طرح کردهاست که طی سالهای اخیر از زبان اصلاحطلبان، نایاکیها و حتی خود جواد ظریف بارها شنیدهایم. استفاده از چنین گفتمانی در خصوص تحریمها، طبقه متوسط، جامعه مدنی و حتی ایرانیان ساکن آمریکا، که برای تداوم شرایط موجود است جای نقد جدی دارد.
خانم نرگس محمدی برای آن که بتوانید مردم و درد آنها را بفهمید و از نگاه آنها مسئله ایران را ببینید از فائزه هاشمی، اصلاحطلبان و نایاکیها فاصله بگیرید (مثل خیلیهای دیگر که در این سالها چهرهی فریبکار اینها را شناختند). مشروعیت دادن به کسانی که نتیجه اعمال و گفتار آنها، سرکوب بیشتر حقخواهان است، مصداق مشارکت در نقض حقوق بشر است!
خانم محمدی، طی سالهای اخیر که جلوی دوربین در کنار خانوادههای کشتهشدگان آبان (و غیره) حاضر و ظاهر شدید، ای کاش کمی بیشتر از مادران داغدار، مادر ابراهیم، پویا، پژمان، بهنام و... میشنیدید و میآموختید! شاید آن موقع مصاحبهی شما رنگ و بوی لابیهای حکومت و نایاکیها را نمیداد!
اینکه مدعی شدهاید تحریمها علیه جمهوری اسلامی باعث قویتر شدن جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران شده اساسا اشتباه است؛ تحریمها بیش از هر دورهای قدرت سرکوب و آتش حکومت تمامیتخواه را کاستهاند. اما از شما میخواهم برای این ادعای خود دلیل مستند بیاورید!
( البته که بر کسی پوشیده نیست انواع و اقسام پروژههای ظاهرا تجاری و حتی حقوق بشری ناگفته مجاز یا مجوزدار این سالها که دست نزدیکان اصلاحطلبان بوده است و یا مبلغ آن بودهاند، نه تنها برای آنها درآمد کلان داشته، بلکه در خدمت دور زدن تحریم با پوششهای مدنی و مدرن بوده است.)
گویا شعارهای مردم کف خیابان («اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» «دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست» و...) در دیماه ۹۶ و مطالبههای مردم محرومترین نقاط کشور در آبان ۹۸ را نشنیدهاید. دورهی دوگانهسازیهای کاذب تندروها و کندروها مدتهاست تمام شده! چرا اظهاراتتان اینقدر دور از واقعیتاند؟ از کدام طبقه متوسط صحبت میکنید؟ طبقهای که همیشه سکوت اختیار کرده یا تا جایی که منافعش از طبقات بالای اقتصادی که انگل وار به آن متصل است همچنان تامین شود، معترض است؟
طبقه متوسطیهایی که شما با عنوان جامعه مدنی نام میبرید، بخشی از مشکل کنونی مردم فقرزدهی ایران هستند! قشری که اغلب ولع تمول و ثروت دارند و اعتراضات شیک و بدون هزینه و عکسدار برای نمایش! اغلب تحصیلکردههایی که امکاناتی داشتند و با کف جامعه که اولیههای زندگی را ندارد بیگانه هستند. این گروه که عمدتا «مخالف» حکومت هستند، ظاهرا شعار میدهند و اعتراض میکنند، ولی بهخاطر ترس از تغییر بنیادین و از دست دادن موقعیتی که با وصل شدن به صاحبان ثروت و نفوذ، مستقیم و غیرمستقیم، دست و پا کردهاند، در نقاط حساس و در شرایط جدی و خاص (مثل آبان ۹۸)، مخالفتی با ستمهای حاکم ندارند، بلکه از عوامل تداوم آن هستند و خواهند بود. کوچکشدن طبقهی متوسط مدنظر به نفع اکثریت مردم (یعنی طبقات پایین اقتصادی که امروز به سختی روزگار خود را میگذرانند) و دموکراسیخواهی در ایران است.
از آنجا که موافق مذاکرهی غرب با طالبان بودید طبیعی است با مذاکرهی غرب و ج.ا. هم موافق باشید!
نادیده گرفتن وقایعی که از دی ۹۶ تا آبان ۹۸ و در اعتراضات خوزستان و اصفهان، و...رخ دادند و صحبت از انتخابات ناعادلانه، نشان میدهد که برای امثال شما در روی همان پاشنه میچرخد. تا کی قرار است نقش حد وسط (میان حکومت و مردم) را بازی کنید؟ توصیهی من این است اطرافیانتان را تغییر دهید و از اصلاحطلبان و وابستگان حکومت فاصله بگیرید، بلکه کمی با بیشمار مردمان طبقات پایین جامعه، نه فقط متوسط مدنظر، همدردی کنید. شاید اینگونه آنچه در جامعه رخ میدهد را ببینید و حرفهای مردم در مورد تحریم، حکومت و مبارزه را بشنوید و رنجهایشان را لمس کنید! شاید اینگونه دیگر زبان شما، زبان نایاکیها و جواد ظریف نباشد!
[چهارشنبه, فروردین ۱۰, ۱۴۰۱
|
1 نظر
]
ورزش ایران بهخاطر حکومت حاکم بهشدت سیاسی و ایدئولوژیک است. سیاست و ایدئولوژی که مبنای آن نادیده گرفتن حقوق اساسی زنان و در نهایت حذف زنان از عرصه ورزش و اجتماع است.
وقتی مسئولان حکومت جمهوری اسلامی معتقدند «بعضی ورزشها برای زنان بهداشتی نیستند» یا «در خانههایی که زن در آن خانه کدبانو و خانهدار است به طور طبیعی دائم در حال ورزش است» چگونه میتوان انتظار داشت این افراد به حقوق نیمی از جامعهی ایران احترام بگذارند و آنها را از حقوق بدیهی و اساسی خود محروم نکنند؟
حذف و نادیده گرفتن زنان در عرصه ورزش صرفا به عدم اجازه حضور زنان در استادیومها و ورزشگاهها بهعنوان تماشاگر ختم نمیشود، تبعیضها و ستمهای بزرگتری هم در سکوت رخ میدهند؛ ورزشهایی چون بوکس و بدنسازی برای زنان ایران ممنوع است؛ ورزش زنان و ورزشکاران زن عمدتا از هیچ حمایت دولتی یا خصوصیای برخوردار نیستند و این موضوع بهشکلی بهواسطه سیاستمدران، فعالان سیاسی و اجتماعی مداراگر و محافظهکار که سعی کردهاند همیشه با ریشسفیدی سمت حکومت بایستند و بحرانها را به حاشیه برانند، عادیسازی شدهاست. خط قرمزهای حکومت جمهوری اسلامی در مورد شکل پوشش زنان ورزشکار، ممنوعیت پخش تلویزیونی، تهیه عکس و گزارش از مسابقات زنان در کنار دیگر ستمها بحران ورزش زنان در ایران را عمیقتر کردهاست. حتی نادعالانه بودن دسترسی به امکانات و اماکن ورزشی برای زنان یکی از بزرگترین مشکلات زنان برای حضور در عرصه ورزش است.
اجبار در حجاب و پوشش زنان ورزشکار و اجبار به تن دادن به قوانین محدودکننده در حوزهی ورزش زنان منجر به این شدهاست که استعدادهای فراوانی در میان زنان ورزشکار در عرصههای مختلف ورزشی از شنا، کشتی، فوتبال، والیبال و... کنارهگیری کنند و در نهایت، حذف اجباری بهخاطر سیاستهای و نگرشهای متحجرانه را بپذیرند و حتی نتوانند در مقابل مخالفت والدین یا همسر که به پشتوانهی حکومت و قوانین تبعیضآمیز شکل گرفته مقاومت کنند.
با همهی این اوصاف آیا ورزشی که بهخاطر سیاست و ایدئولوژی، نیمی از یک جامعه را حذف کرده نباید تعلیق، محروم و تحریم بشود؟ آیا زنان برای گرفتن حق ابتدایی خود راهی جز مقاومت و استفاده از ابزارهای مدنی دارند؟ آیا سکوت عمده ورزشکاران مرد در همراهی با حذف زنان از عرصه ورزش را میتوان نادیده گرفت و صرفا به شادی مردم با موفقیت تیمهای مردان بسنده کرد؟ سرنوشت کودکان دختر علاقمند به ورزش در آینده چه خواهد شد؟ ورزش و آزادی حق زنان است و باید برای بهدست آوردن این حق کنار زنان ایران که نیمی از جمعیت ایران هستند ایستاد.
[پنجشنبه, بهمن ۲۸, ۱۴۰۰
|
4
نظر
]
مامور لباس شخصی که بهزور ۲۵ سالش میشد، داد میزد «گه میخوره هر کی اینجا شعار بده»، جولان میداد و جولان میدادند و هل من مبارز میطلبیدند، حرف بزنید، شعار بدید، اعتراض کنید، میگیریم و میبریم.
بکتاش مراسم چهلم تو بود، بیش از تعداد عزاداران و دوستانت، ماموران لباس شخصی، یگان و پلیس بود، داشتند فیلم و عکس شرکتکنندگان در مراسم را میگرفتند؛ آقای رسولاف مامور لباس شخصی را حین عکاسی دید و اعتراض کرد و میگفت: «بیا خوب عکس بگیر، بیا خوب فیلم بگیر، میخوای بگم من کیم؟ و...»، مامور ترسید و عقب نشست!
اولین شعار که سرداده شد «مرگبر ظالمین، درود بر آبتین»، حمله کردند، چند نفر را گرفتند میخواستند ببرند، مردم نگذاشتند، آقای محمد رسولاف کنار تعدادی دیگر دوید و یقه ماموران را گرفت، گفت «ول کنید کجا میبرید»، بازداشتیهای اول را همانجا آزاد کردند، اما به اینجا ختم نشد، کمی که گذشت، حمله کردند، گرفتند و بردند! تعدادی را بازداشت کردند و گوشی تعدادی دیگری را گرفتند!
به پشتوانه تفنگ و باتون، به پشتوانه قدرت حاکم، سانسور میکنند، بازداشت و زندانی میکنند، میتازند، قلدری میکنند.
صریح و بیشرمانه میگویند: حرف بزنید، شعار بدهید، اعتراض کنید خفه میکنیم.
به مزار بکتاش بیحرمتی کردند، مریم همسر بکتاش اشک میریخت و فریاد میزد:«شما نباید به بکتاش بیاحترامی کنید» تعدادی را بازداشت کرده بودند میگفتند مراسم را تمام کنید تا آنها را آزاد کنیم، برای ختم مراسم گروگان گرفته بودند، مامور دیگری به آن مامور که داد میزد «گه میخوره هر کی اینجا شعار بده» میگفت :«حاجی حواست باشه داریم فیلم میگیریم».
بکتاش، تو را در زندان بهقتل رساندند و کشتند، سرخاکت حمله کردند، دوستان و عزادارانت را گرفتند و بردند و خفه کردند! کاری که تمام این ۴۳ سال کردهاند! اما آیا سیاست «النصر بالرعب» همیشه میتواند صدای حذفشدگان و ستمدیدگان را خفه کند؟ آیا با وحشت و ترساندن، با سرکوب، کشتن و زندان همیشه میتوان پیروز و فاتح ماند؟
بکتاش جان؛ و هنوز مردهی تو بسیاری را میترساند...
[یکشنبه, بهمن ۱۷, ۱۴۰۰
|
0
نظر
]
مردی که فیلمبردار صحنه گرداندن سر بریده دختر نوجوان اهوازی (مونا حیدری) است، خطاب به قاتل (سجاد) میگوید: «سجاد کجایی؟ کجایی؟ بیا جلوی دوربین، زنده باد، یهدونهایی (ستارهای)!». قاتل با لبخند خود، رضایتش را نشان میدهد، گویی پیروز یک میدان است.
دستم بهنوشتن نمیرفت، اما وقتی دوستی ترجمه حرفهای ویدیو را گفت، غمگین شدم، عصبانی شدم، بغض کردم و عصبانیتر مینویسم. زندهباد؟ برای چه زندهباد؟ برای قتل ناموسی؟ برای کودکهمسری؟ یا برای همه ظلمهای که دوشبهدوش ساختار و قانون مردسالار و ضدانسانی به دخترک بیجان، مونا روا داشتهاست؟ دو برادر، کودکدختری را که در ابتدا قربانی کودکهمسری بوده، به وحشیانهترین شکل به قتل رساندهاند! در جامعهای که به واسطه حکومت تمام ضدارزشهای انسان ارزش هستند باید زندهباد بشنوند!
کم ظلم و ستم سیستماتیک نسبت به زنان وجود دارد، در این دوره زنان و دختران برای بدیهیترین حقوق خود (انسان شناختهشدن) باید نگران حق حیات خود باشند، باید نگران خود باشند که برادری رگغیرتش برای آنچه بیعفتی و بیحیایی خواهرش میداند باد نکند، باید نگران خود باشند که پدری، مالکیتش، عاملیتش و حوزه قدرتش زیر سوال نرود، که همسری (شوهر) شک نکند یا دلش سیاه باشد! باید نگران داسها، تبرها، چاقوها و قمهها باشند.
زندهباد به تو، به تویی که آنقدر احمق و جاهلی که از پی جهل تو، با واژه ناموس، با غیرت، با هر واژهایی که مردانگیت را تحریک کند، اختیارت را در دست گرفتهاند، بیآنکه حتی فکر و عقل و منطق داشتهباشی! میگویند زن ضعیفه است، میپذیری، میگویند زن را برای تمکین کتک بزن، میپذیری، میگویند اگر دختر یا زن یا مادرت، بیناموسی کند خونش حلال است، میپذیری! تفاوت تو با یک موجود بیاختیار (حیوان) در چیست؟ مگر نه تمام فخرت به عقل و انتخابت است؟ زندهباد به تو که آنچه با یک انسان میکنی، حیوان با حیوان نمیکند! زندهباد به تو که سوراخ قانون و رضایت حکومت را برای رفتاری بدوی، متحجرانه و متوحشانه پشتت داری!
زندهباد به تو، به تویی که آنقدر احمق و جاهلی که از پی جهل تو، با واژه ناموس، با غیرت، با هر واژهایی که مردانگیت را تحریک کند، اختیارت را در دست گرفتهاند، بیآنکه حتی فکر و عقل و منطق داشتهباشی! میگویند زن ضعیفه است، میپذیری، میگویند زن را برای تمکین کتک بزن، میپذیری، میگویند اگر دختر یا زن یا مادرت، بیناموسی کند خونش حلال است، میپذیری! تفاوت تو با یک موجود بیاختیار (حیوان) در چیست؟ مگر نه تمام فخرت به عقل و انتخابت است؟ زندهباد به تو که آنچه با یک انسان میکنی، حیوان با حیوان نمیکند! زندهباد به تو که سوراخ قانون و رضایت حکومت را برای رفتاری بدوی، متحجرانه و متوحشانه پشتت داری!
وقتی ضدارزشهای انسانی ارزش شدند، با افتخار، بیناموس باش، بیغیرت باش، بیحیا باش و بدان که شرافت در جنایت (قتل ناموسی) وجود ندارد.
گفتیها گفته شدهاست مثل همه این سالها حکومت بهجای حل مسأله، صورت مسأله را پاک میکند و مثل باورهای سنتی فکر میکند همه چیز را تا ابد میتوان زیر گوشه فرش خانه مخفی کرد. اولین کار، توقیف رسانهای است که خبر قتل ناموسی را منتشر کردهاست، چرا؟ چون توان حل مسأله را ندارد، چون خودش مشکل اصلی است و بهترین راه پاک کردن صورت مسأله است. مدام بخشی از ترانه مقعه، هاتف را زمزمه میکنم، «دختر ایران، با تو چه ها کردن این آینه دزدان، با تو چه ها کردن این کهنه پرستان» و به این فکر میکنم چگونه باید این قوانین، این ساختار و این سیستم را تغییر دهیم، چگونه باید آموزشها و فرهنگسازیهای ایدئولوژیک را پس بزنیم، تا زنان بهعنوان یک انسان دیده شوند، حق و حقوق انسانی و برابرشان به رسمیت شناخته شود. و قانون از آنها در مقابل هر تحجر و توحشی حمایت کند.
گفتیها گفته شدهاست مثل همه این سالها حکومت بهجای حل مسأله، صورت مسأله را پاک میکند و مثل باورهای سنتی فکر میکند همه چیز را تا ابد میتوان زیر گوشه فرش خانه مخفی کرد. اولین کار، توقیف رسانهای است که خبر قتل ناموسی را منتشر کردهاست، چرا؟ چون توان حل مسأله را ندارد، چون خودش مشکل اصلی است و بهترین راه پاک کردن صورت مسأله است. مدام بخشی از ترانه مقعه، هاتف را زمزمه میکنم، «دختر ایران، با تو چه ها کردن این آینه دزدان، با تو چه ها کردن این کهنه پرستان» و به این فکر میکنم چگونه باید این قوانین، این ساختار و این سیستم را تغییر دهیم، چگونه باید آموزشها و فرهنگسازیهای ایدئولوژیک را پس بزنیم، تا زنان بهعنوان یک انسان دیده شوند، حق و حقوق انسانی و برابرشان به رسمیت شناخته شود. و قانون از آنها در مقابل هر تحجر و توحشی حمایت کند.
حکومت جمهوری اسلامی چگونه در جنایت سر بریدن دختر ۱۷ساله توسط شوهرش سهیم و شریک است؟ (از مطلب عجیبزاده)
۱- لغو قانون ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال (مصوب ۱۳۵۳) در سال ۱۳۵۸
۲- وضع قانون با کیفیتی که قاتل ناموسی در آن احساس حمایت و برائت کند ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی: «هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند.»
۳- تبلیغ و ترویج فرهنگ ناموسپرستی
۴- سرکوب سیستماتیک زنان
The original Art of AlQumit Alhamad Art (Syrian Artist)